پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

سازدل


باور کنید که آدم ها بیشتر از یک جان دارند...چون من هر چه حساب می کنم درست از آب در نمی آید

می خواستم بنویسم : " اگر کویر را ندیده اید اگر اینقدر وقت نداشته اید که خووب ِ خوب پلک زدن بچه شتر هار اتماشا کنید و لیز خوردن مارمولک ها را روی ماسه ها و جنگ سوسک ها راببینید یا صدای آواز پرنده های کویری را نشنیده اید  نصف عمرتان بر فناست"

می خواستم این ها را بنویسم اما یک دفعه سر از دامنه های زاگرس در آوردم این غیبت تقریبا طولانی هم تقصیر همان است..تقصیر همان کوههایی که برف داشتند تقصیر کله شقی هایم است.تقصیر دشت های سبز زاگرس است تقصیر بزغاله های کوچولویی است که هوش از سر آدم می برند، تقصیر سینه سرخ ها است ،تقصیر جنگل های بلوط است ،تقصیر صبح های مه آلود و رگبارهاییست که نمی شد از شان گذشت، نمی شد خیس نشد نمی شد نچرخید ٬نمی شد ندوید...و نمی شد گلود درد نگرفت و سرما نخورد...

ومن حالا اینجا نشسته ام و فکر می کنم که کل عمر آدم بر فنا ست اگر زیر  این باران خیس نشده باشد اگر پاهایش را نکوبیده باشد زمین که من همین جا می مانم و اگر پونه نچیده باشد و دنبال راکون ها و سنجاب ها توی سوراخ درخت ها نگشته باشد.باورتان بشود یا نه همین قدر که اینجا مگس می بینیم  آنجا کفشدوزک بود همین قدر که اینجا گنجشک هست...  آنجا قناری

من بر گشته ام  و آنجا برای همه تان  دعا کرده ام برای همه مان  که همه صخره هایمان  در خت بدهد و پر از جنگل بلوط بشود 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد