نمی دانم / ..... !
حوالیِ کدامـــ سرزمین ســِـــیر می کنی ... !
تا آپاچی ها را برای محافظتت راهی کنم !
تا یک پر سفید بر سرم بگذارم ...شخصاً گُسیل شوم .... / و امنیّت را پیشاپیش / ... !
قدم های تو قربانی کنم ...!
نمی دانم ، نمی دانم کُجایی ... !
در آغوش کسی ...../ یا در فکرش .... !
که / ...!
هم چشم هایت را بسته ای و /....!
هم دل را / ...!
امّا من .../!
پشیمان / نیستم .... / از اینکه ...../... !
به خاطر تو /.....!
قبیله ام را ترک / ...کرده ام ...!
از اینکه ... / درد / را ... ترجیح داده ام ...! / به چُپُق .....!
نمی دانم .../!
آنطرف ها/.....! تکه چوبی هست یا نه ...!
ولی من ، .../ !
برای اینکه روزگارم را بفهمی ...!
غیر از /....!
جنگل های این سرزمین /....!
خودم را هم / به آتش / کشیده ام ....!
آری ... !
ما با دود علامت می دهیم ... !