پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

موسوی


در طول خدمت سربازی ممکن بود سه ماه بگذرد و چشممان به یک زن نیفتد؛ ما وسط مرد‌ها زندگی می‌کردیم. وقتی زنی جوان می‌آمد توی زندگی ما، انگار معجزه شده بود. وقتی در نقطه‌ای دور افتاده زنی زیبا می‌دیدیم، آن قدر روی ما تاثیر می‌گذاشت که افسرده می‌شدیم. البته این احساس، به خاطر تمایلات جنسی نبودانگار یک جورهایی خاطرهٔ همسر یا نامزد را زنده می‌کرد. در نگاه شخصیت قاتل، این احساس بر چیز دیگری دلالت دارد. در جریان نوشتن فیلمنامه، با مسئولان پلیس و اداره‌های آناتولی صحبت می‌کردم. می‌گفتند مظنونین ممکن است در طول سه روز، لام تا کام حرف نزنند و هیچ اعترافی هم نکنند ولی وقتی ناگهان یک زن را ببینند یا صدای گریهٔ یک بچه را بشنوند، ممکن است بزند زیر گریه و به همه چیز اعتراف کنند.



نوری بیگله جیلان/سفر به انتهای شب/مترجم: محمدرضا شیخی/از مجله ۲۴
عکس از: نوری بیگله جیلان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد