پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

سازدل


دوباره دست بر دامن غزل های حافظ شده ام  و باز همان صحبت همیشگی ، که 

"نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد! "...

به سراغش هم که نروی ، خودش به در خانه ات می آید. غزل هایش را می گویم! و باز تاکید می کند که نه، هنوز هم گمان نکن عزیز، که کسی یارای ورود به دل تو را داشته باشد! _مثل همیشه اش_.

نه ،هنوز هم کسی نیست، و بهتر. راستی از زتدگی این روزهایت چه خبر ؟

دست بر دلم مگذار حافظ،

که ...

"آخر به چه گویم هست، از خود خبرم چون نیست؟!"...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد