انتخاب فقط یک جمله یا یک پاراگراف از این کتاب خیلی کار سختی است.
همیشه فکر میکردم از عشق مردن یک تعبیر شاعرانه است. آن روز بعد از ظهر وقتی بی گربه و بی او به خانه برگشتم برایم ثابت شده بود که مردن از عشق نه تنها ممکن است بلکه خود من، پیر و بی یار داشتم از عشق می مردم.. اما در عین حال فهمیدم که عکس آن هم حقیقت معتبری بود. لذت این غم را در دنیا با هیچ چیز عوض نمی کردم.
خاطره دلبرکان غمگین من یا خاطرات روسپیان سودا زده من/ گابریل گارسیا مارکز