پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

سازدل


انتخاب فقط یک جمله یا یک پاراگراف از این کتاب خیلی کار سختی است.

 


 

همیشه فکر میکردم از عشق مردن یک تعبیر شاعرانه است. آن روز بعد از ظهر وقتی بی گربه و بی او به خانه برگشتم برایم ثابت شده بود که مردن از عشق نه تنها ممکن است بلکه خود من، پیر و بی یار داشتم از عشق می مردم.. اما در عین حال فهمیدم که عکس آن هم حقیقت معتبری بود. لذت این غم را در دنیا با هیچ چیز عوض نمی کردم. 

 

خاطره دلبرکان غمگین من یا خاطرات روسپیان سودا زده من/ گابریل گارسیا مارکز

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد