من مجنونی ندیده ام که خودش را بخاطر لیلی اش بکشد. از دوری اش بمیرد. لیلی ای ندیده ام که در فراق مجنونش بسوزد. ولی الی ماشالله لیلی دیده ام که تا دو ماه مجنونش را ندید یادش می رود که اصلا مجنونی هم داشته. و الی ماشالله مجنون دیده ام که با وجوداین که لیلی ای دم دستش دارد ولی دلش پیش لیلی ِ سر کوچه، لیلی ِ خاله، لیلی ِ همسایه و هزار تا لیلی دیگر هم هست. من هنوز دلی ندیده ام که دربست مال معشوقش باشد. دلی که خاطر هیچ کسی الا معشوقش را نخواهد. دلی که فقط و فقط و فقط برای معشوقش بتپد. ولی الی ماشالله دل دیده ام که دروازه دارد به چه گشادی، که هزارتا هزارتا معشوق درش جا می شود. من تعلق خاطر دیده ام، دوست داشتن دیده ام، خاطرخواهی دیده ام ولی عشق ِ بدون تاریخ انقضا ندیده ام. عشق بی غل و غش ندیده ام.