ما جماعت بیمار
ما از لحاظ جن.سی جماعت بیماری هستیم.بس که منعمان کردند حریص شدیم.من هرگز با آزادی جن.سی موافق نبودم و نیستم که بر سر راه ِ رفع هر نیازی باید مرزهایی تعیین شود ولی این مرزبندی های افراطی هم درک نمیکنم. اختلالات جن.سی که همه اش به اندام های جن.سی مربوط نمیشود.خیلی هایمان اندام جن.سی سالمی داریم و از قدرت بالایی برخورداریم ولی روحمان داغون و ضرب خورده است.
همین که پسرهای جوانمان در خیابان های شلوغ، مسیر حرکتشان را طوری تنظیم میکنند که برخورد با دختری که از روبرو می آید، صد در صد تضمین شده باشد، همین که فروشنده های مرد تمام هم و غمشان این است که دست هایشان، دست های مشتری ِخانوم را لمس کند، همین که صدای دخترهای جوان بیخود و بی جهت نازک میشود، همین که عشوه های بی حد و حصر میشود بخشی از رفتارهای طبیعی یک دختر، همین که شوخی های سک.سی و زننده در فیلم های مجوز گرفته مان بیداد میکند، همین که سالن سینما با سکانس ِ کفش های قرمز الناز شاکر دوست پر میشود از جیغ و سوت و خنده.... اینها یعنی ما بیماریم.یعنی از لحاظ جن.سی مشکل داریم.یعنی یک جای کارمان دارد می لنگد.یعنی گشت ارش.اد و دبیر پرورشی و اجبار برای نماز جماعت و کنترل شدید رابطه ها و تفکیک جنس.یتی دانشگاه ها آنقدرها هم ثمر بخش نبوده.
ما جماعت طفلک ِ بیماری هستیم که ابتدایی ترین نیازمان را نه درست شناختیم نه چگونه برطرف کردنشان را میدانیم.
این مطلب از مهشاد هاشمی بود..
http://www.mahshadjoon2008.blogfa.com/