پدرم میگوید از دلارام بگذر
که رنج میآورد
مادرم گریه می کند از دلارام بگذر
که مرگ می آورد
خواهرهایم به من نگاه می کنند . . . باخشم
که ذلیل دختری شده ام
آه دلارام . . .
اینها چه می دانند که عاشق دلارام بودن چه درد شیرینی است...
به کوه می گویم دلارام را می خواهم
جواب می دهد من هم...
به دریا می گویم دلارام را می خواهم
جواب می دهد من هم...
در خواب می گویم دلارام را می خواهم
جواب می شنوم من هم...
اگر یک روز به خدا بگویم دلارام را می خواهم . . .
زبانم لال . . . چه جواب خواهد داد؟
" نادر ابراهیمی "
نمیگویم دوستت میدارم
عشق ِ به تو
اعتراف سنگینیست
در روزگار ِ عدم ِ قطعیت
لیلی ِ تو بودن
متهمام میکند
به چشمهای ِ سیاهی که نداشتهام
مینویسم دوستت میدارم و
قایماش میکنم...
تو به درد زندگی نمیخوری
تو را باید نوشت و گذاشت
وسط ِ همان شعرها و قصههایی
که ازشان آمدهای...
" مریم ملک دار "
معرفی آهنگ: آهنگ «Aranjuez Mon Amour» آرانخوئز، عشق من ( در آرانخوئس با عشق تو) توسط «Richard Anthony» خوانندهی مشهور فرانسوی در سال ۱۹۶۷ اجرا شده است. متن آهنگ سرودهی «G.A.Bontempelli» (گای بونتمپلی) است و تم اصلی آن بخشی از ارکستر بزرگ گیتاریست با نام «Concierto de Aranjuez» که توسط «Joaquín Rodrigo» آهنگساز مشهور اسپانیایی در سال ۱۹۳۹ در پاریس ساخته شده است.
این آهنگ در وصف زیبایی و عظمت باغها و کاخ سلطنتی آرانخوئز (حدود ۵۰ کیلومتری جنوب مادرید) است که زادگاه این آهنگساز نابیناست و بیانگر احساس درونی وی در ابتدای جنگ داخلی اسپانیاست.از این آهنگ اجراهای مختلفی وجود دارد که از میان آنها میتوان به اجرای نانا موسکوری، گئورگی زامفیر آهنگساز رومانیایی، دالیدا، خوزه فلیسیانو، آندره بوچلی، فاستو پاپتی، پاکو دلو چیا، سارا برایتمن و… اشاره کرد.
ترجمه فارسی | In French |
عشق من! بر آب چشمهساران آن گاه که بــاد آنها را با خود میآورد شباهنگام گلهای سرخ پرپر شده را شناور بر روی آب میبینیم.
عشق من! و دیوارها شکافته میشوند در برابر آفتاب، رویاروی بـاد و رگبار و در برابر سالیانی که شتابان میروند از بامداد ماه مه که آنها آمدند و آنگاه که آنان سرودخوانان به ناگاه بر روی دیوارهای آماج تیر بارانشان از چیزهایی بسیار شگفت نوشتند.
عشق من! بوتهی گل سرخ رد پاها رابر روی دیوار پیمی گیرد و نامهای نقش بستهی آنها را به هم میتند و هر تابستان از شدت سرخی گلهای سرخ خواهد رست.
عشق من! چشمهها را خشک کن در برابر آفتاب، رویاروی بـادهای دشت و در طول سالیانی که شتابان میگذرند از بامداد ماه مه که آنها گل بر سینه، با پاهایی برهنه و گامی آهسته آمدند و با چشمانی درخشنده از لبخندی شگفت .
و بر این دیوار آنگاه که شب به پایان میرسد گمان میکنیم که لکه های خونی را ببینیم، که جز گلهای سرخ نیستند آرانخوئز، عشق من! | Mon amour, sur l eau des fontaines, mon amour Ou le vent les amènent, mon amour Le soir tombé, qu on voit flotté Des pétales de roses
Mon amour et des murs se gercent mon amour Au soleil au vent à l averse et aux années qui vont passant Depuis le matin de mai qu ils sont venus Et quand chantant, soudain ils ont écrit sur les murs du bout deleur fusil De bien étranges choses
Mon amour, le rosier suit les traces, mon amour Sur le mur et enlace, mon amour Leurs noms gravés et chaque été D un beau rouge sont les roses
Mon amour, sèche les fontaines, mon amour Au soleil au vent de la plaine et aux années qui vont passant Depuis le matin de mai qu il sont venus La fleur au cœur, les pieds nus, le pas lent Et les yeux éclairés d un étrange sourire
Et sur ce mur lorsque le soir descend On croirait voir des taches de sang Ce ne sont que des roses! Aranjuez, mon amour |
باید شهردار شوم!
یا دست کم رییس شورای شهر
و به مجسمهسازان بگویم
مجسمهات را بسازند
و بر میدانی بکارند
و تمام شهر را ترغیب کنم
دورت بگردند!
یک روز ریاضی دان بزرگی خواهم شد
و قانون احتمالات را دوباره تعریف می کنم
یک جور که مطمئن باشم
هر اتفاقی که بیفتد
تو باز بر می گردی
برای اهدا گذاشته ام ،
دست هایم را
به چه کار من می آیند
وقتی شوقی برای لمس کردن ،
و کسی برای نوازش نیست
فقط مرگ مغزی که نیست
آدم ها بیشتر از مرگ قلبی می میرند
زندگیاش داشت از نزدیک به غیرقابل تحمّل به غیرقابل تحمّل میل میکرد. رویم نشد خواهش کنم به دوربین لبخند بزند.
بعضی خداها هستند که نمونهی آزمایشگاهی توی دست و بالشان نیست؛ فرضیههایشان را مستقیم وسط سرنوشت آدم قِل میدهند.