پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

زارع


مثل عاشق شدن است؛ عشقی که گاهی با یک نگاه آغاز می‌شود. شروع برخی از کتاب‌ها هم چیزی است در حد آن اولین نگاه‌. گاهی همان جمله‌ی اولِ کتاب کار خودش را می‌کند. تا به خودمان می‌آییم می‌بینیم گرفتارش شده‌ایم و از خواندن گریزی نیست.

 

نامی


آغوش باید بوی خالص تَن بدهد ، 
بوی دوست داشتن ،نه اِسانس !

نامی


احساس عشق همه ما را دچار این توهم گمراه کننده می سازد که طرف خود را می شناسیم .

جاودانگی - میلان کوندرا

نامی


چیزی که بیشتر از همه عشق را تباه می کند ، این است که یک دفعه متوجه می شوی ، رفتار مقبول سابقت دیگر مضحک شده است.

زمان لرزه - کورت وانگات

نامی


چه واگویه کنم

که می نویسم به درد

و می خوانی به طنز!

نامی


توانائی  ِ  شگرف  ِ  دوست داشتن ،  شدیدترین  نقطه ی  ِ  ضعف  آدم  است .

نامی


وقتی که از تلف‌کردن آن لذت می‌بری، وقت تلف‌شده نیست.

برتراند راسل 

نامی


زن ها موجوداتی هستند که اگر دوستتان داشته باشند، فقط کافی ست وقتی اسمتان را صدا می زنند به جای "جانم" بگویید "بله"، تا بزنند زیر گریه!!... شما را به خدا این چیزها را بفهمید! دل زن ها روزی هزار بار می لرزد و می ریزد و خالی می شود؛ شما را به مردانگی تان، وقتی دیوانه می شوند و بیخودی بهانه می گیرند، فقط بغلشان کنید و برای هیچ چیز راه حل نشانشان ندهید!!

مهدیه لطیفی

نامی


به قرن سوم و چهارم هجری قمری برگردم
زکریای رازی بشوم تو را کشف کنم
مزه‌مزه‌ات کنم من را بگیری
بعد از سرم بپری
بی‌خیالت شوم
صبح شود به خودم بیایم
تو را مزه‌مزه کنم شهر به شهر بروم برسم به 1492 میلادی
کریستف کلمب بشوم تو را کشف کنم
به کسی نگویم
نشانی‌ات را به کسی ندهم
نقشه‌هایی که کشیدی
که برات کشیدم بسوزانم به باد دهم
کشتی‌ها را در اقیانوس غرق کنم
چپق سرخ‌پوستی بکشیم
آهو شوی تو را به اسم جدیدت صدا کنم بخندی
چپق را چاق کنی
عقاب شوم پر بگیرم
در آغوش تو آشیانه کنم
و دیگر به شهر ری به قرن چهاردهم خورشیدی به ترافیک پارک‌وی برنگردم

پوریا عالمی

محمدی


شب با یک لیوان فمینیسم به اتاق خواب می روم
و صبح
در آشپزخانه‌ای مدرن، عقل افسرده می‌خورم

حسین فاضلی
از مجموعه زندگی خصوصی- بوتیمار-1391
این کتاب حاوی شعرهایی متفاوت از حسین فاضلی است، که در آن دقت بسیاری بر استفاده ظرایف زبانی کرده است. این مجموعه بیانی موثر دارد.

محمدی


اگر انسانی بیش ازدیگران بداند، تنها می شود!

کارل گوستاو یونگ

محمدی


اوایل عاشق هم بودیم ، بعد از مدتی همدیگر را دوست داشتیم ، حالا هم به هم احترام می گذاریم . این ایده آل ترین تغییر شکل احساسات زن و شوهر است.

پری فراموشی - فرشته احمدی

محمدی


حال مرا نپرس که هنجار ها مرا
مجبور می کنند بگویم که بهترم ...!

زنده یاد نجمه زارع

محمدی


اگر بتوانم یک‌بار دیگر زندگی کنم
می‌کوشم بیشتر اشتباه کنم
نمی‌کوشم بی‌نقص باشم.
راحت‌تر خواهم بود
سرشارتر خواهم بود از آن‌چه حالا هستم
در واقع، چیزهای کوچک را جدی‌تر می‌گیرم
کمتر بهداشتی خواهم زیست
بیشتر ریسک‌ می‌کنم
بیشتر به سفر می‌روم
غروب‌های بیشتری را تماشا می‌کنم
از کوه‌های بیشتری صعود خواهم کرد
در رودخانه‌های بیشتری شنا خواهم کرد
جاهایی را خواهم دید که هرگز در آن‌ها نبوده‌ام
بیشتر بستنی خواهم خورد، کمتر لوبیا
مشکلات واقعی بیشتری خواهم داشت و دشواری‌های تخیلی کمتری
من از کسانی بودم
که در هر دقیقه‌ی عمرشان
زندگی محتاط و حاصلخیزی داشتند
بی‌شک لحظات خوشی بود اما
اگر می‌توانستم برگردم
می‌کوشیدم فقط لحظات خوش داشته باشم

اگر نمی‌دانی که زندگی را چه می‌سازد
این دم را از دست مده!

از کسانی بودم که هرگز به جایی نمی‌روند
بدون دماسنج
بدون بطری آب گرم
بدون چتر و چتر نجات

اگر بتوانم دوباره زندگی کنم- سبک سفر خواهم کرد
اگر بتوانم دوباره زندگی کنم - می‌کوشم پابرهنه کار کنم
از آغاز بهار تا پایان پاییز
بیشتر دوچرخه‌سواری می‌کنم
طلوع‌های بیشتری را خواهم دید و با بچه‌های بیشتری بازی خواهم کرد
اگر آنقدر عمر داشته باشم
- اما حالا هشتادو پنج ساله‌ام
و می‌دانم رو به موتم.

خورخه لوئیس بورخس

محمدی


هی! آدم در تنهایی است که می پوسد و پوک می شود و خودش هم حالیش نیست. می دانی؟ تنهایی مثل ته کفش می ماند؛ یکباره نگاه می کنی می بینی سوراخ شده. یکباره می فهمی که یک چیزی دیگر نیست.
بیشتر آدمهای دنیا در هر شغلی که باشند از خودشان هرگز نمی پرسند چرا چنین شغلی دارند. چیزهای دیگر هم هست که آدم دنبال دلیلش نمی گردد. یکیش مثلاً تنهایی است ...

تماماً مخصوص - عباس معروفی

محمدی


مردها نمی توانند ما زن ها آن طور که هستیم ببینند و درک کنند . ما را هر طور دوست دارند می سازند و آن وقت انتظار دارند جور دیگری هم باشیم.

حریم - ویلیام فاکنر

محمدی


اما 
با این همه
تقصیر من نبود
که با این همه...
با این همه امید قبولی 
در امتحان سادهْ تو رد شدم .

قیصر امین پور

محمدی


تصور میکردم دیگر به او فکر نمیکنم اما کافی بود لحظه ای در محلی اندکی آرام، تنها شوم، تا دوباره یاد او به سراغم بیاید!

د‌‌وست د‌‌اشتم کسی جایی منتظرم باشد‌‌ - آنا گاوالدا

محمدی


گاهی فقط کنار بنشین 
و بگذار نبض زندگی روی شادی دیگران بتپد .

سازدل


آدم های دنیا دو دسته اند ، کسانی که در حاشیه ایستاده اند و هوا را هدر می دهند تا کسانی که در میان صحنه درگیرند ، به سختی تنفس کنند.

هولا ... هولا - ناتاشا امیری