سر چهارر راه حافظ
دخترک گل فروش می گرید
پسرک چسب فروش خندان است
خواننده ی دوره گرد
می نوازد:
تور رو قسم به عشقمون
اشتباه می کنی باز هم
دوستت دارم من به خدا
قدر تمام قصه ها...
من اما دیدم که حافظ گفت:
من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس
حافظ راز خود و عارف وقت خویشم.
* سید مرتضی حسینی *
از تنهایی
خسته شده ام
از رسیدن،
نا امید
از تو،
دلسرد
دلم به هیچ چیزی خوش نیست
اما
چرا نمی توانم عاشقت نباشم؟
گاهی فکر میکنم آدم های زیادی هستند که من می توانم با آنها عمیقا، احساس نزدیکی کنم اما افسوس نمی شناسمشان!
من فکر می کنم که تو دیوانه ای
چرا که قلب خود را
این لاله شفیق ِ صحرایی،
این قالی مجلل،
این کوه نور را
دادی به من که از همه شهر بدترم
من فکر میکنم که تو دیوانه ای
یک لحظه زندگی تو از دست می رود
وقتی کسی که هستی ِ تو هست، می رود
شاید که اندکی بنشـیند کنار تو
اما کسی که بار سفر بست، می رود
کی می شود برابر تصمیمش ایستاد؟
تیری که بی ملاحظه از شست می رود
آن کس که دل بریده، تو پا هم ببرّی اش
چون طفلی از کنارتو با دست می رود!
"رفتن" همیشه راهِ رسیدن نبوده است
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود...
علی حیات بخش