پنجره را باز میکنم. چند خمیازه را برمیدارم و به حیاط میاندازم. آخرین پُک را به سیگارم میزنم و در حالی که ریش نزدهام را میخارانم به خود میگویم: بیخیال رفیق، زندگی فیلمیست از برادران کوئن.