پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

سازدل ....هیچ چیزش شکل من نیست....



با نوای سوزان ویلون، تا زیبایی‌ات با من برقص

با من برقص تا در هنگامهٔ وحشت آرام گیرم

همچون یک شاخهٔ زیتون برم دار و کبوتری در راه خانه‌ام باش

تا انتهای عشق با من برقص، تا انتهای عشق با من برقص

آه بگذار زیبایی‌ایت را نظاره کنم آنگاه که نظاره‌گران همه رفته‌اند

بگذار حرکت کردنت را احساس کنم، آن‌گونه که در بابل می‌کردند

آرام آرام نشانم بده آن‌چه را که تنها مرزهایش را می‌شناسم

تا انتهای عشق با من برقص، تا انتهای عشق با من برقص

حالا برای پیوند با من برقص، برقص و برقص

با محبت و بسیار طولانی با من برقص

ما هردو در عشق هم پوشیده هستیم، ما هر دو در ملکوت هستیم

تا انتهای عشق با من برقص، تا انتهای عشق با من برقص

با من برقص به خاطر کودکانی که تمنای زاده‌شدن دارند

با من برقص از میان پرده‌های حاجبی که بوسه‌های ما آنها را فرسوده‌است

خیمهٔ سرپناهی به پا کن، گرچه همه‌ی تار و پودش از هم گسسته شده

تا انتهای عشق با من برقص

با نوای سوزان ویلون، تا زیبایی‌ات با من برقص

با من برقص تا در هنگامهٔ وحشت آرام گیرم

با دستان برهنه‌ات یا دستکشی که به دست داری مرا لمس کن

تا انتهای عشق با من برقص، تا انتهای عشق با من برقص

تا انتهای عشق با من برقص

Dance me to your beauty with a burning violin

Dance me through the panic 'til I'm gathered safely in

Lift me like an olive branch and be my homeward dove

Dance me to the end of love, dance me to the end of love

Oh let me see your beauty when the witnesses are gone

Let me feel you moving like they do in Babylon

Show me slowly what I only know the limits of

Dance me to the end of love, dance me to the end of love

Dance me to the wedding now, dance me on and on

Dance me very tenderly and dance me very long

We're both of us beneath our love, we're both of us above

Dance me to the end of love, dance me to the end of love

Dance me to the children who are asking to be born

Dance me through the curtains that our kisses have outworn

Raise a tent of shelter now, though every thread is torn

Dance me to the end of love

Dance me to your beauty with a burning violin

Dance me through the panic till I'm gathered safely in

Touch me with your naked hand or touch me with your glove

Dance me to the end of love, dance me to the end of love

Dance me to the end of love

Photo: ‎درگیرم
درگیرِ غربتِ کوچه‌هایی‌
 که نشانی‌ از  کودکی‌هایم در آن نیست
درگیرِ یک شهر ، به این بزرگی‌ 
 که هیچ جایش ، جایِ من نیست
درگیرِ یک خانه ،  پر از خاطره 
 که حتی یکیش یادِ من نیست
درگیر یک تخت  ، که بعد  اینهمه سال
اندازه ی تن‌ِ خسته ام نیست
درگیرِ آسمانِ پشتِ پنجره‌ام
 که حتی ماهش با ماهِ من یکی‌ نیست
درگیر شعر‌هایی‌ از حال و روزِ خودم
 که هرچه مینویسم ، باز کامل نیست
درگیرِ آدم گوشه گیری ، که جز عینکِ سیاهش
 هیچ چیزش شکلِ من نیست
درگیرِ دنیایی که خود ساخته‌ام 
 خود کرده را هم که تدبیری نیست

نیکی‌ فیروزکوهی


Art by Arnaud de Vallois‎

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد