اگر در حال غرقشدن بودی،
برای نجات تو میآمدم ،
در پتویم میپیچیدمات
و چای داغی برایت میریختم .
اگر داروغه بودم،
دستگیرت می کردم
و ترا در سلولی به غل و زنجیر میکشیدم .
اگر پرنده بودی ،
صدایت را ضبط میکردم
تا تمام شب به چهچهی بلند تو گوش کنم .
اگر گروهبان بودم
تو سربازم میشدی ،
و جوان،
مطمئنام که مشق نظامی را دوست میداشتی .
اگر چینی بودی ،
زبانها را میآموختم ،
عودهای زیادی روشن میکردم ،
لباسهای مسخره میپوشیدم .
اگر آینه بودی،
خانمها را حملهور میکردم
ماتیک سرخم را به تو میدادم و بینیات را پودر میزدم .
اگر عاشق آتشفشان بودی ،
گدازه میشدم
بیامان از سرچشمهی پنهانم
سرریز میشدم .
اگر همسرم بودی،
معشوقهات میشدم
چرا که کلیسا
سخت مخالف طلاق است ..
جورف برادسکی / برگردان: مودب میرعلایی