پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

نامی


اگر در حال غرق‌شدن بودی،
برای نجات تو می‌آمدم ،
در پتویم می‌پیچیدم‌ات
و چای داغی برایت می‌ریختم .
اگر داروغه بودم،
دستگیرت می کردم
و ترا در سلولی به غل و زنجیر می‌کشیدم .
اگر پرنده بودی ،
صدایت را ضبط می‌کردم
تا تمام شب به چهچه‌ی بلند تو گوش کنم .
اگر گروهبان بودم
تو سربازم می‌شدی ،
و جوان،
مطمئن‌ام که مشق نظامی را دوست می‌داشتی .
اگر چینی بودی ،
زبان‌ها را می‌آموختم ،
عودهای زیادی روشن می‌کردم ،
لباس‌های مسخره می‌پوشیدم .
اگر آینه بودی،
خانم‌ها را حمله‌ور می‌کردم
ماتیک سرخم را به تو می‌دادم و بینی‌ات را پودر می‌زدم .
اگر عاشق آتشفشان بودی ،
گدازه می‌شدم
بی‌امان از سرچشمه‌ی پنهانم
سرریز می‌شدم .
اگر همسرم بودی،
معشوقه‌ات می‌شدم
چرا که کلیسا
سخت مخالف طلاق است ..




جورف برادسکی / برگردان: مودب میرعلایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد