پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

زارع


چهار ساله بودم که مادرم از دست من و پدرم فرار کرد. می خواست به جایی برود که خودش را بشناسد. من و پدرم هم معتقد بودیم مادری که دخترش چهار ساله شده است، باید تکلیفش را با خودش روشن کند. به همین خاطر ما هم از این برنامه حمایت کردیم. تنها چیزی که نمی توانستم بفهمم، این بود که چرا برای شناخت خود باید به کشور دیگری سفر کرد؟ چرا مادرم نمی توانست مشکلاتش را در همین شهر خودش حل کند، یا به جایی نزدیکتر برود، من به همه ی آنهایی که می خواهند خودشان را بهتر بشناسند پیشنهاد می کنم این کار را در همان شهر خودشان انجام دهند والّا ممکن است گم شوند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد