پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

زارع


آنقدر بخند که حتی غم به تو لبخند بزند…
آنقدر برای خواسته ات بجنگ که حتی سرنوشت شکستش را قبول کند…
آنقدر عشق بورز که حتی تنفر راهش را بگیرد و برود…
و آنقدر خوب زندگی کن که حتی مرگ دوست داشته باشد زندگی کنیツ

زارع


سالها پیش ماه و خورشید آموختند که اگر هر کدام منتظر نوبت خود بمانند
هر دو فرصت درخشیدن را پیدا خواهند کرد.

زارع


بیا مثلِ دو تا خط موازی

دور از معادلات ِ پوچ و پیچیده

جایی بیرون از تخته ی سیاه

قرار بگذاریم

هر چقدر می توانی از حساب و کتاب، 

دوری کن

آدم ها همگی معلم ریاضی هستند

آسوده دو و دو را چهار صدا می کنند

ولی من و تو را که همیشه در آغوش هم بودیم

جمع نمی بندند

گردش زمین به دور خورشید را قبول دارند

ولی برای منی که روز و شب 

دور تو می گردم 

سخت می گیرند


رسول ادهمی

زارع


آدم همیشه به خاطر نقطه ضعف هایش تو دردسر می افتد. مگس ها باید چیزهای چسبناک را خیلی دوست داشته باشند٬ شب پره ها شعله را٬

و آدم ها عشق را...!

"خزه" / هربر لوپوریه / مترجم: احمد شامل
و

زارع


چه آرایشگر سنگدلی ست
گیسوان را ....
شیمی درمانی

زارع


خسته

 خودخواه

 بی شکیب

 از این جهان فقط همین ها را برایم باقی گذاشته اند

 با من مدارا کن !

بعدها ...

 دلت برایم تنگ خواهد شد ...


سید علی صالحی

زارع...


داشتم می‌رفتم و دختری که جلوتر از من عاشق ...
موهای‌ش
موهای‌ش
موهای‌ش
چه معجزه‌ای
بوسعید از دهانش می‌آمد
اشهد ان لا لا لا
بخوابش هم نمی‌دیدم
در شط گیسوانش گشتم
گشتم
گشتم
برنگشتم
با بایزید شهید شدم
در لامصب لب‌هایش ...


جلیل صفربیگی

زارع

  تنهائی  یعنی  محدود شدن  در  بی نهایت  ِ  یک  نبودن ...

       

زارع


عشق نه دادنی است و نه گرفتنی ؛ عشق شریک شدنی است .

                                               پائولو کوئیلو

زارع


میخـــواهم آن سیــــبِ قرمزِ بالـــای درخــــــت باشـــــَم


در دورتـــــرین نُـــقطه


... دقت کن!!!


رسیدن بـــــه مَــــن آسان نیـــــست


اگر هِـــمـَتـَش را نـَـــداری


آسیــــبی به درخت نــــزن


بـــــه همان سیــــب های کِرم خورده ی روی زمــــــین قانـــــــــــــع بــاش

زارع


از دست می روند ..!


همه ی آن چیز ها که .....


سخت سخت ... به دست آمدند

زارع


تنهائی  تقدیر  نیست ... ،

                                تصمیم  است ...

 

زارع


حالا که "عشق" اینهمه  ارزان است؛
باید آن را احتکار کرد،،
باشد که روزی گران شود...

زارع


کسی را که دوست می داری، همه حقی برتو دارد از جمله اینکه ، دوستت نداشته باشد.

زارع


پیش از آنکه معشوقه‌ام شوی

هندیان و پارسیان و چینیان و مصریان

هر کدام

تقویم‌هایی داشتند

برای حسابِ روزها و شبان

 

و آنگاه که معشوقه‌ام شدی

مردمان

زمان را چنین می‌خوانند:

هزاره‌ی پیش از چشم‌های تو

یا

هزاره‌ی بعد از آن


نزار قبانی

زارع


مشکلِ اصلیِ من با نقد و نقادی این است:

هرگاه شعری را با رنگِ سیاه نوشته‌ام

گفته‌اند:

اقتباسی‌ست از چشم‌های تو!


 نزار قبانی

زارع


مرگ  همان  جدّی  گرفتن  ِ  زنده گی  است  انگار ...

      

زارع


زن: نگاهش کن!

مرد: کی رو؟

زن: همون که روی میز بغلی نشسته.

مرد برمی‌گردد و من را می‌بیند.