پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

رضایی


امروز فقط حرفهای احمقانه بی خطرند.

برتولت برشت

رضایی


موقعی مرا ببوس که دوستم داشته باشی و چیزی جز عشق من ، مشغولت نکرده باشد.

روز قتل رئیس جمهور - نجیب محفوظ

رضایی


نیل (رابرت دنیرو): می دونی راز اینکه من تا حالا گیر نیفتادم چیه ؟
وینسنت (آل پاچینو): نه ، خیلی دوست دارم بدونم
نیل: اینکه چیزی رو که بهش علاقه داری در کمتر از 30 ثانیه ، اون طرف خیابون رها کنی و بری.

مخمصه(Heat ) - مایکل مان

رضایی


هیچ چیز دوبار اتفاق نمی افتد
و اتفاق نخواهد افتاد.
به همین دلیل ناشی به دنیا آمده ایم
و خام خواهیم رفت.
...

ویسلاوا شیمبورسکا

رضایی


چه سعادتی است که کسی پیدا شود که دوستش بداری و او هم تو را دوست بدارد ، آن هم در محلی زیبا و آرام.

دلتنگی - آلبرتو موراویا

رضایی


روزی که برای اولین بار
تو را خواهم بوسید
یادت باشد
کارِ ناتمامی نداشته باشی
یادت باشد
حرفهای آخرت را 
به خودت 
و همه
گفته باشی

فکرِ برگشتن 
به روزهای قبل از بوسیدنم را 
از سَرَت بیرون کن
تو 
در جاده ای بی بازگشت قدم می گذاری
که شباهتی به خیابان های شهر ندارد
با تردید
بی تردید
کم می آوری ...

افشین یداللهی

رضایی


هر چیز ممنوعه ای طعم بهتری دارد.

شکلات - ژوان هریس

رضایی


بسترم صدف خالی یک تنهاییست
و تو
چون مروارید
گردن آویز کسان دگری!

هوشنگ ابتهاج(ه.الف سایه)

رضایی


گاهی بهترین وسیله برای فراموشی، دیدار دوباره است!

بادبادک ها - رومن گاری

رضایی


همین خوب است
همین بارانی که نمی بارد
همین سکوت ماسیده بر شب
همین احساس ریخته بر پوست تنهایی
همین آغوش های بی صاحب
همین بوسه های بی منت
و کودکی که نمی فهمد چرا
و تاب می خورد
همین خوب است.

رضایی


آیا مردها خنده آور نیستند؟ وقتی می خواهند برای تعریف از تو آخرین زورشان را بزنند، با ناشیگری به تو می گویند که یک مغز مردانه داری.

دشمن عزیز - جین وبستر

رضایی


ای دوست!

این روزها با هر که دوست می شوم احساس می کنم: آنقدر دوست بوده ایم که دیگر وقت خیانت است!
نصرت رحمانی

رضایی


مگر نمی‌شود آدم سال‌های بعد را به یاد بیاورد و برای خودش گریه کند؟

سال بلوا - عباس معروفی

رضایی


من بااستعداد بودم. یعنی هستم. بعضی وقت‌ها به دست‌هام نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم که می‌توانستم پیانیست بزرگی شوم. یا یک چیز دیگر. 
ولی دست‌هام چه‌کار کرده‌اند؟ یک جایم را خارانده‌اند، چک نوشته‌اند، بند کفش بسته‌اند، سیفون کشیده‌اند و غیره. دست‌هایم را حرام کرده‌ام. همین‌طور ذهنم را.

عامه پسند - چالز بوکوفسکی

رضایی


رسالت یک انسان برای رسیدن به آزادی در صف ایستادن نیست بلکه بر هم زدن صف است. 

ارنستو چه گوارا

رضایی


شیر مادر، بوی ادکلن می‌داد
دست پدر، بوی عرق
(گفتم بچه‌ام نمی‌فهمم)
نان، بوی نفت می‌داد
زندگی، بوی گند
(گفتم جوانم نمی‌فهمم)
حالا که بازنشسته‌ شده‌ام
هر چیز، بوی هر چیز می‌دهد، بدهد
فقط پارک، بوی گورستان
و شانه تخم مرغ، بوی کتاب ندهد! 

اکبر اکسیر

رضایی


البته که دوستت دارم احمق جان. ولی آزارت می دهم . دلیلش هم صاف و ساده این است که دوستت دارم . این را می فهمی؟ 


آدم کسانی را که به آنها بی تفاوت است آزار نمی دهد.

قهرمانان و گورها - ارنستو ساباتو

رضایی


دو پا داشتم ، دو پای دیگر هم قرض کردم تا از دست گاوها فرار کنم!

غافل از اینکه خودم چهارپا شده بودم.


اکبر اکسیر

رضایی


حُرمت  ِ  زن  در اعجازی  به  نام  ِ زایش  نیست ... ،

                          در ایثاری  به  نام  ِ  پایش  است ...

   

رضایی


باران را دوست دارم
اما نه آن زمان
که کودکی از راه شستن قبر
نان می خورد !

هوشنگ بهداروند