پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

زارع


عـــــاشقم، عاشق اون بالاسری
اون که تنها با ما پریدو هرزگی نکرد، واسه منی که بندگی نکرد...

زارع


سر میز شام
یادت کـه میافتم بـغض میکنم
اشک در چشمانم حلقـه میزنـــد
همـه متعجب نگاهم میکنند
لبخند میزنم و میگویم :
چقدر داغ بود ...!

زارع


فلاسفه خیـــلی حرفهـــا زدن

اما منـــطق هیچ کدامشان به پای منطـــق تو درباره ی عشــــق نرسید

رفتــــی و گفتـــی همیـــنه کــــه هست . . .

زارع


غیر از من چه کسی برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف59)
برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگر با هم باشیم (فجر 28-29)
تا یک باردیگر دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده 54)
پس کجا میروی؟ (تکویر26)

زارع


لقمــــه بزرگتر ازدهانت بودم
برای همین بودکه مرا خرد میکردی
تا انـــدازه شوم

زارع


زن ها زودتر از مردها می میرند، گرچه ارقام اداره ی آمار خلاف این را نشان می دهد...
فقط مدتی طول می کشد تا خاکشان کنند..

زارع


مثل یک اتفاق خوب...

بیا ...

بیفت در زندگـــــی ام..

زارع


تنها کسی که با من درست رفتار می کند ، خیاطم است که هر بار که مرا می بیند ، اندازه های جدیدم را می گیرد ؛ بقیه به همان اندازه قبلی چسبیده اند و توقع دارند من خودم را با آنها جور کنم.
"جورج برنارد شاو"

زارع

هیچوقت باکسی که دوسش داری طولانی قهر نکن
چون بی تو زندگی کردن رو یاد میگیره...

زارع


چنان تنهایی وحشتناکی احساس می‌کردم که خیال خودکشی به سرم زد،

تنها چیزی که جلویم را گرفت این بود که من در مرگ "تنهاتر" از زندگی خواهم بود.

(ژان پـــل ســارتــر

زارع


حافظه آدم های غمگین قوی است

می دانند

کجای کدام خیابان

آن روز

مُردند...

زارع


شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را، به این ترتیب وقتی او را یافتی بهتر می توانی شکرگزار باشی.

(گابریـــل گارســیا مارکــز)

زارع


اینایی که واسه یکی همه غرورشون و میذارن زیر پاشون ... تو رابطه های بعدیشون مغرور ترین آدمای زمینن ..

زارع


وقتی مروجین مذهبی به سرزمین ما آمدند،
در دستشان کتاب مقدس داشتند و ما در دست زمینهایمان را داشتیم،
پنجاه سال بعد، ما در دست کتاب های مقدس داشتیم و آنها در دست زمین های ما را داشتند.

((جومو کنیاتا))

سازدل


من تو او

و عدالتی که فقط دو کفه ترازو دارد!

زارع


وقتی هیچ کس ما را دوست ندارد

شروع می‌کنیم

مادرهایمان را دوست بداریم

 

وقتی هیچ کس برایمان نمی‌نویسد

به یادِ

دوستان قدیمی می‌افتیم

 

و کلمه‌ها را می‌گوییم

فقط بدین خاطر که سکوت ما را می‌ترساند

و هر حرکتی خطرناک است

 

در پایان اما- اتفاقی به پارک‌های وحشی می‌رسیم

و همراه با ترومپت‎‌های غمگینِ ارکستر‌های غمگین

ضجه می‌زنیم

 

گین نادی ایگیا

زارع


شاید

خدا را شکر!

که کودکی‌ام تو نداشت

تا بتوان گاهی

پناه برد

به خاطرات کودکی

از دست تو!

زارع

ممنون از رسول طالبی



شرم میکنم که وزن سیری ام را با ترازوی گرسنه ای بکشم...





زارع


زندگی به من آموخت؛

همیشه منتظر حمله ی احتمالیه کسی باشم که؛
 
به او محبت فراوان کرده ام ...!

زارع


از زمین که بگذرم جهنم دیگر کاری ندارد

کمی آتش و بیگاری و سین جیم

سخت است زمین

با سوختن و ساختن و سین جیم و زایمان

که هر چه می زاییم

باز هم آن کسی که باید

به دنیا نمی آید.