یادمه یه فیلم دیده بودم ...اسمش یادم نیست .دختر توی فیلم خودش را انداخت روی ریل مترو که کسی را نجات دهد که زیر قطار رفت.از همانجا دلم خواست به این سبک بمیرم.وقت مرگ قسمت قطعی و سرنوشت محتوم همگی ماست (یکی با سکته،یکی در تصادف ،یکی در بیماری ).پس کاش با مرگمان کسی بماند .
تلاش برای فراموش کردن در واقع تلاش برای به یاد آوردن است.
کارلوس فوئنتس/پوست انداختن/مترجم:عبدالله کوثری/نشر آگه
از تو که حرف میزنند
من
از هراس طوفان
زل
میزنم به میز
به
زیرسیگاری
به
خودکار
.
تا
باد مرا نبرد به آسمان.
.
لبخند
که میزنی
من
ـ
عین هالوها ـ
زل
میزنم به دستهام
به
ساعت مچی طلاییام
به
آستین پیراهن ام
تا
فرو نروم در زمین.
دیشب
مادرم گفت:
تو از دیروز فرورفتهای
در
کلمهای انگار
در
عین
در
شین
در
قاف
در
نقطهها!
بیا همبازی خوب کودکی
دوباره بچه می شیم یواشکی
اگه حرفی واسه خندیدن نبود
تا ته دنیا می خندیم الکی......
اولین بار
که بخواهم بگویم دوستت دارم، خیلی سخت است!
تب می کنم، عرق می کنم، می لرزم، جان می دهم
هزار بار،
می میرم و زنده می شوم پیش چشم های تو
تا بگویم دوستت دارم
اولین بار
که بخواهم بگویم دوستت دارم، خیلی سخت است!
اما
آخرین بار آن از همیشه سخت تر است
و امروز می خواهم برای آخرین بار بگویم دوستت دارم
و بعد راهم را بگیرم و بروم
چون تازه فهمیدم
تو هرگز دوستم نداشتی
از: شل سیلور استاین
نداشتم که نمیشد.
برای داشتن تو نمیشود که نخواست
برای خواستن تو نمیشود که نجنگید
برای یافتن تو نمیشود که نجُست.
چه غصّهها که نیامد
چه قصّهها که نرفت!
تویی که دار و نداری
نمیشود که نداشت.
برای کارگر شدن
به هیچ مدرک تحصیلی، گواهینامه یا کارت خدمت سربازی نیاز نداری
به صلاحیت و تجربه ای هم همینطور
شما نباید بترسید، گزینشی وجود ندارد و مهم نیست چه دینی داری
هیچ اهمیتی ندارد به کسی دروغ بگویی
یا کسی را در زندگی ات کشته باشی!
تنها کمی شرافت می خواهد
درست برعکس رییس جمهور شدن!
فال مان هرچه باشد،
-باشد!
حال مان را دریاب!
خیال کن حافظ را گشوده ای و میخوانی:
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید...
یا
قتلِ این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود...
چه فرق؟
فال نخوانده ی تو؛
-منم!
کسانی که شما را دوست دارند حتی اگر هزار دلیل برای رفتن داشته باشند ترکتان نخواهند کرد، آنها یک دلیل برای ماندن خواهند یافت.
کاش کسی میآمد
کسی میآمد از او میپرسیدم
کدام کلمه، چراغِ این کوچه خواهد شد
کدام ترانه، شادمانیِ آدمی
کدام اشاره، شفای من؟
اگر عشق
آخرین عبادت ما نیست
پس آمده ایم اینجا
برای کدام درد بی شفا
شعر بخوانیم و باز به خانه برگردیم؟!!!
آب
تا گردنم بالا آمــده
آب تا لبهایم بالا
آمــده
آب بالا آمـــده
من اما، نمیمیـــرم
من؛ ماهی میشــوم
بیا گناه کنیم عشق را، نترس.. خدا،
هزار مشغله دارد ، سر ِ خدا گرم است
دلم برای خودم گرفته است!پاییز امسال را همین کافیست...