پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

موسوی


زندگی سخت‌ترین کارِ دنیا ست
به جای زندگی می‌شود خوابید
و خواب‌های عاشقانه دید.

سپیده جدیری/به آغوش دراز نی / نشر ناکجا

موسوی


هیچ کس تا به حال دو مرتبه در عمرش عاشق نشده، عشق دوم، عشق سوم، این‌ها بی‌معنی است. فقط رفت و آمد است. افت و خیز است. معاشرت می‌کنند و اسمش را می‌گذارند عشق. 


رومن گاری/خداحافظ گاری کوپر/مترجم: سروش حبیبی/انتشارات نیلوفر

موسوی


دلواپسی نامحسوس است و ناگهانی ، و همراه با افسردگی و اندکی هم گنگی ...


|عاشق : مارگریت دوراس|

موسوی


و تو آهسته آهسته بلند می شوی، و راه می افتی ومی روی، و در این راه رفتن دست و بالت بارها زخمی می شود، اما آبدیده می شوی و می آموزی که از جاده های ناشناس نهراسی، از مقصد بی انتها نهراسی، از نرسیدن ... نهراسی و تنها بروی و بروی و بروی. 
|شل سیلور استاین|

موسوی


روی زمین نشستم و سرم را میان دستانم گرفتم..
فکر کردم کاش می توانستم پیچ سرم را از گردنم جدا کنم. آنرا روی زمین بگذارم.. شوت محکمی به آن بزنم تا آنجا که ممکن است دور و دورتر برود ...
آنقدر دور که دیگر نتوان پیدایش کرد... اما من شوت زدن بلد نیستم..
حتمن سرم همان کنار می افتد!

|من او را دوست داشتم : آنا گاوالدا|

موسوی


هر سال

می آیی چکار؟

وقتی که هیچ گلی به سرم نمی زنی

بهار!




سارا شاهدی

موسوی


من

مجنونِ قرن بیست و یکمم

به جای کوه

سر به

مکتب

گذاشته ام..

موسوی


آن دانشگاه کوچک بهشت خدا بود

موسوی


سایه ای برای بالای سر؟

سایه ای برای پشت چشم؟

.

.

.

راه را گم کرده ام

تو کجــــــــایی هم سایه؟

موسوی


داری شبیه به قهرمان ها می شوی

این کار را نکن

فقط یک نویسنده می داند

 چقدر خطر ناک است

موسوی


در این دنیا

هیچ چیز نابود نمی شود بلکه تبدیل می شود

ماموت ها هم بی دربغ به اساتید دانشگاه ما مبدل شده اند...

موسوی


روشن است که خسته ام

زیرا آدمیان در جایی باید خسته شوند

از چه خسته ام ، نمی دانم

دانستنش به هیچ رو به کارم نیاید

زیرا خستگی همان است که هست

سوزش زخم همان است که هست

و آن را با سببش کاری نیست

آری خسته ام و به نرمی لبخند می زنم

بر خستگی که فقط همین است

در تن آرزویی برای خواب

در روح تمنایی برای نیندیشیدن


فرناندو پسوآ


موسوی


حالا که رفته ای
رفته ای

- چون دشنه ای

           در سینه ام -

چه دردناک

دوست دارمت.


سارا شاهدی

موسوی


  آن  که  سکته ی  ِ  قلبی  کرده  مُرده  است ...

                            آن  که  سکوت  ِ  قلبی  کرده  مُرده تر ...

 

موسوی


تنهایی

چیزهای زیادی

به انسان می‌آموزد

اما تو نرو

بگذار من نادان بمانم . .
.


ناظم حکمت

موسوی


به محض دیدنت از جای برخیزند بیماران

بنا شد با تماشای تو طب  "دیده درمانی"!


سید محمدعلی رضازاده

موسوی


من سردم است

و تمام رنگ های گرم دنیا را

زنان دیگری

شال گردن بافته اند...‏‏

لیلا کردبچه

موسوی


مثل نکته‌ای ظریف و ملموس
جاهای خالی‌ام را پُر می‌کنی…
وقتی می‌گویم: «دوستت دارم» یعنی همیشه
حتی ساعت‌های غیراداری، و روزهای تعطیل ....

داوود ملک زاده

موسوی


 

 

 

 

chemins

..:: طرح از اردشیـــررستــمی ::..

 


 

 

 

 

 

 

 

 

موسوی


آدم  ِ  تنها  شبیه  آدم  ِ  معمولی  است ...

                            ولی از دور ...

                            از  خیلی  دور ...