پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

سازدل


ما همه بعد از مدتی به همان نظری که دیگران نسبت به ما دارند معتقد می شویم. خورخه لوئیس بورخس

سازدل


رژ صورتی رو برداشتم و به دختر پشت صندوق گفتم : اینو میزنی ببینم چه شکلی میشه؟ خنده ی همراه با تعجبی کرد و رژ رو کشید رو لبهاش و چند باری لبهاش و جمع کرد و به هم مالید و گفت : چه جوره؟ گفتم چقدر شد ؟ پنش تومن! اومدم بیرون ... داد زد :خانم رژت جا موند! گفتم : برا خودت خریدم ، جا اون رژ بادمجونی بزن

بیشتر بهت میاد!

سازدل


تاریخ "تولدت"مهم نیست تاریخ"تبلورت"مهمه "اهل کجا "بودنت مهم نیست "اهل و بجا" بودنت مهمه "منطقه"زندگیت مهم نیست "منطق"زندگیت مهمه

سازدل


یک. هوای خوب / مثل زن خوب ه / همیشه پیش نمیاد / وقتی هم بیاد / برا همیشه نمی مونه / مرد اما / قرص تره / اگه بده / بخت این که همون طور بمونه بیشتره / اگه هم خوب ه / که خب خوب می مونه / ولی زن / عوض میشه / با بچه / سن و سال / رژیم غذایی / حرف / ماه / بود و نبود آفتاب / یا لحظه های خوش / زن حیاتش / به تیمار عاشقانه ی توئه / در حالی که مرد رو / اگه بهش نفرت بدی / قوی تر میشه (چارلز بوکوفسکی)

سازدل


پنجره را باز می‌کنم. چند خمیازه را برمی‌دارم و به حیاط می‌اندازم. آخرین پُک را به سیگارم می‌زنم و در حالی که ریش نزده‌ام را می‌خارانم به خود می‌گویم: بی‌خیال رفیق، زندگی فیلمی‌ست از برادران کوئن.

هوشیار


بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم؟

با غم انگیز ترین حالت تهران چه کنم ؟


هوشیار


یک‌صبح از خواب می‌پریم وُ

کنارِ دست‌مان

جای کسی هنوز گرم است!

هوشیار


ما هیچ‌وقت به‌هم نمی‌رسیم

همیشه سوزنبانی هست

که به‌وقتِ رسیدن‌مان

خط‌ها را عوض کند!

هوشیار


تنها نشسته ای 

چای می نوشی

و سیگار میکشی

هیچ کس تو را به یاد نمی آورد

این همه آدم

روی کهکشان به این بزرگی

و تو حتی

آرزوی یکی نبودی!

هوشیار


کنار دست‌مان گلی به شوق پَر می‌ریخت وُ، ما نگاه‌مان به دورها بود...   



جوادی


ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ

ﻓﻘﻂ ﺷﻠﻮﻏﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ

ﮔﻨﺠﺸﮏ ﻫﺎﯾﯽ

ﮐﻪ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﺎﺧﻪ ﭘﺮﯾﺪﻥ

ﻋﺎﺩﺗﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ . . .

جوادی


غم موهایم را داشتم که یکدست و لخت نیست که میریزد
وچقدر ناسپاسی ات کردم
وندیده بودم کودکی که موهایش را شیمی درمانی برده است ولی ایمانش به تو ازمن بیشتراست ومیخندد

ومیخند وراضیست به رضای تو
ومن

چه ناسپاسم

موسوی

می دانید ؟؟!
خیلی وقت‌ها گناه نکردن نتیجه‌ ی فراهم نبودن موقعیت است......
نه اینکه زاهد هستند و نمی خواهند گناه کنند !
همیشه هم موقعیت برای خطا و گناه وجود ندارد .....
خیلی ها توهم تقوا برشان ندارد!!!


رسالت یک انسان برای رسیدن به آزادی در صف ایستادن نیست بلکه بر هم زدن صف است.

چه گوارا

موسوی

تــو

همان شقایق معروف سهرابی . . .

تا تــو هستی

زندگـــــ♥ـــی باید کرد


موسوی

و در غیاب ات ادامه می یابی،

و غیاب ات،

حضور قاطع اعجاز است!

موسوی

رابطه قلبی دو دوست نیاز به بیان الفاظ و عبارات ندارد .

جبران خلیل جبران

موسوی

هر پرهـیزکار گذشـته ای دارد

 و هر گناهکار آینده ای

 پس ، قضـاوت نکن . . .


موسوی

قلبیــــ♥ـی که هر جا گیر کنه قلب نیست ..... قلابه !


نصیحت نوشت

برای هر کس که ادعای رفاقت می کند درب را باز نکن،

خیلی ها مثل بچه ها درب را میزنند وفرار می کنند.

موسوی

اگر می خواهید کوه را ببینید ، کمی از آن فاصله بگیرید . . .