تنها نشسته ای
چای می نوشی
و سیگار میکشی
هیچ کس تو را به یاد نمی آورد
این همه آدم
روی کهکشان به این بزرگی
و تو حتی
آرزوی یکی نبودی!
ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ
ﻓﻘﻂ ﺷﻠﻮﻏﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﮔﻨﺠﺸﮏ ﻫﺎﯾﯽ
ﮐﻪ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﺎﺧﻪ ﭘﺮﯾﺪﻥ
ﻋﺎﺩﺗﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ . . .
غم موهایم را داشتم که یکدست و لخت نیست که میریزد
وچقدر ناسپاسی ات کردم
وندیده بودم کودکی که موهایش را شیمی درمانی برده است ولی ایمانش به تو ازمن بیشتراست ومیخندد
ومیخند وراضیست به رضای تو
ومن
چه ناسپاسم
می دانید ؟؟!
خیلی وقتها گناه نکردن نتیجه ی فراهم نبودن موقعیت است......
نه اینکه زاهد هستند و نمی خواهند گناه کنند !
همیشه هم موقعیت برای خطا و گناه وجود ندارد .....
خیلی ها توهم تقوا برشان ندارد!!!
قلبیــــ♥ـی که هر جا گیر کنه قلب نیست ..... قلابه !
نصیحت نوشت ◘
برای هر کس که ادعای رفاقت می کند درب را باز نکن،
خیلی ها مثل بچه ها درب را میزنند وفرار می کنند.
اگر می خواهید کوه را ببینید ، کمی از آن فاصله بگیرید . . .
زنـــدگی عمـل کردن است.
این شکر نیست که چای را شیرین می کند
بلکه حرکت قاشق چای خوری باعث شیرینی می شود . . .
آدم ها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشی دوست بدار
کاری که خدا با تو می کند . . .
خیلی از آدمها هستند که به شما میگویند :
“نمیتوانید”
کاری که باید انجام دهید این است که برگردید و بگویید :
“حالا تماشا کنید . . . “
گندم زار بی قرار / تن ات بی تاب / باد در گیسوانت
به کتابی در دست فریبم مده / وقتی برای دل بردن آمده ای!
می دانم که سرت شلوغ است / هر چقدر بخواهی منتظرت می مانم اینجا / روی همین پله ها!
اما زودتر بیا پایین خدا جان / این پایین همه با تو کار دارند!
انسان های محترم / با کروات و لباس رسمی / با ادب و متانت / با وقار و غرور / با احترام به قوانین اجتماعی و عرفی / برای هم از دور دست تکان می دهند / برای هم صندلی تعارف می کنند / روبروی هم می نشینند / کیسه بر سر می کنند / چشم می بندند / و باز با ادب و متانت / با وقار غرور / با احترام به قوانین اجتماعی و عرفی / با کیسه هایی بر سر بر لبان هم بوسه می زنند / انسان های محترم!