-
زارع
چهارشنبه 2 مردادماه سال 1392 12:16
بروس پری رو می شناسید؟ مستند قبیله؟ شبکه بی بی سی فارسی؟ بروس توی این مستند به قبایل بدوی و ابتدایی دنیا سر می زد و برای اینکه اونها رو بفهمه دقیقا به شیوه خودشون زندگی می کرد؛ گاهی چیزای چندش آور می خورد یا کارایی می کرد که هیچ آدم عاقلی انجام نمی ده؛ البته یه عقلانیتی در رفتار بومی ها بود و بروس این رو خوب می دونست....
-
زارع
چهارشنبه 2 مردادماه سال 1392 12:15
پرنده از قفس نپرید زندان او را به یاد آغوش تو می انداخت
-
سازدل
دوشنبه 31 تیرماه سال 1392 19:01
دلم می خواهد که بی اجازه ی تو، پادشاهی کنم در ناخودآگاه خیالت...
-
سازدل
دوشنبه 31 تیرماه سال 1392 19:01
بهترین کار ِ تو در حق ِ دوستانت این است که چشم ِ دیدن ِ شادی ِ آن ها را داشته باشی.
-
جوادی
یکشنبه 30 تیرماه سال 1392 22:24
دنیا پُر از آدم هایی ست که همدیگر را گم کرده اند !
-
جوادی
یکشنبه 30 تیرماه سال 1392 22:19
سکوتی سنگین زنجیر بر پای ِ حوصله ام انداخته ... ، کش می آیند ... ثا ن ی ه ه ا ی د ل ت ن گ ی ...
-
جوادی
یکشنبه 30 تیرماه سال 1392 22:17
بغض ات در گلوی من گیر کرده است! دلم را بده بغض ات را بگیر!
-
سازدل
جمعه 28 تیرماه سال 1392 22:23
اول دریا آرام بود و شب ها راه نمی رفت، تا تو هوای شهر به سرت زد حالا هزار سال است دریا، گیج هی می رود هی برمی گردد..
-
سازدل
جمعه 28 تیرماه سال 1392 22:22
حالا که خیالِ آمدن نداری دیگر مرگ تنها کسی است که میتوانم به انتظارش بنشینم!
-
سازدل
جمعه 28 تیرماه سال 1392 22:20
شال قرمز سر نکن من را هوایی تر نکن گاوها با رنگ قرمز زود قاطی می کنند.....
-
موسوی
شنبه 22 تیرماه سال 1392 15:09
فراموش نمیشوند خاطرهها، مثل اولین سیلیِ پدر؛ بهوقتِ چشیدنِ لذتی ممنوع!
-
موسوی
شنبه 22 تیرماه سال 1392 15:08
دوست دارم همه ی ِ روزها تعطیل باشند ... ، از تنبلی نه ... ، این طوری انگاریک توجیه ِ الکی برای سکون ِ مطلق ِ خودم دارم ...
-
موسوی
شنبه 22 تیرماه سال 1392 15:07
از یاد ... از دست ... از حال ... از رو ... از بین ... ، به خودت که می آئی ... می بینی رفته ای ...
-
سازدل
جمعه 21 تیرماه سال 1392 20:39
امروز هم رو به راهم رو به راهی که مرا از تو دور میکند!
-
جوادی
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1392 22:05
باید خودم را ببرم خانه ، باید ببرم صورتش را بشویم ببرم دراز بکشد.. دلداری ش بدهم که فکر نکند بگویم که میگذرد که غصه نخورد باید خودم را ببرم بخوابد ، من خسته است علیرضا روش
-
جوادی
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1392 22:05
گفته بودی خاکت می کنند تا کمتر کتابهاشان را بخوری گفته بودم کتابت می کنم تا بیشتر خاک بخوری
-
جوادی
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1392 22:05
من یک مترسکم که لباس شیک می پوشد آرایش می کند به کلاس ایروبیک می رود جراحی پلاستیک انجام می دهد تا مزرعه را در امان نگه دارد از: لیلا عباسعلی زاده
-
جوادی
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1392 22:04
"بی مار" اَم؛ مرضِ "بی" گرفته ام؛ "بی حوصلگی" "بی حسی" " بی زاری" "بی کاری" "بی عاری" "بی دردی" " بی خیالی" " بی شعوری" و ..."بی زمانی" "بی مکانی"... "بی واژه گی"... مرض ست؛ به خدا مرض ست...
-
سازدل
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1392 19:26
زور که نیست تو باید مال من باشی!
-
سازدل
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1392 19:26
شهید نیستم اما تو کوچهی خود را به پاسِ این همه سرگشتگی به نامم کن!
-
سازدل
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1392 19:25
دوستت دارم و عشق تو از نامم می تراود مثل شیره ی تک درختی مجروح در حیاط زیارتگاهی !
-
سازدل
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1392 19:24
چوپان به بره های گمشده و جست و جو گر بیشتر می اندیشد تا دو گوسفند ِ سربه زیری که در کنار روزمرگی می چرند
-
سازدل
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1392 19:24
گوسفندهایم تمام شدهاند اما خوابم نمیبرد خوابم نمیبرد دلتنگم اندازه یک «گاو» دلتنگم ... الیاس علو ی
-
سازدل
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 13:01
در این ماه مبارک" تصمیم بگیرید مارا صرفا با چند خط نوشته قضاوت نکنید.فحش های چاروادری نصیب روح آبا و اجدادمان نکنید.تهمت نزنید.توهین نکنید. والله برای خواندن ِ ما،کسی اسلحه روی شقیقه تان نگذاشته. گرچه مستیم و خرابیم چو شبهای دگر... باز کن ساقی مجلس سر مینای دگر... امشبی را که درآنیم غنیمت شمریم... شاید ای جان...
-
سازدل
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 12:58
مثل سربازی پیاده راه افتاده ام و فکر می کنم اگر به تو برسم وزیر می شوم
-
سازدل
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 12:56
گاهی به چیزهایی که می نویسیم هم معتقد باشیم ... جای دوری نمی رود اگر رفتار اجتماعی مان در دنیای واقعی ، مانند رفتار فضای مجازی مان باشد.
-
سازدل
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 12:39
ما جماعت بیمار ما از لحاظ جن.سی جماعت بیماری هستیم.بس که منعمان کردند حریص شدیم.من هرگز با آزادی جن.سی موافق نبودم و نیستم که بر سر راه ِ رفع هر نیازی باید مرزهایی تعیین شود ولی این مرزبندی های افراطی هم درک نمیکنم. اختلالات جن.سی که همه اش به اندام های جن.سی مربوط نمیشود.خیلی هایمان اندام جن.سی سالمی داریم و از قدرت...
-
سازدل
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 12:29
به یکدیگر عشق بورزید، اما از عشق بند مسازی د؛ بگذارید عشق دریایی مواج باشد در میان سواحل روح شما … با هم بخوانید و برقصید و شادمان باشید، اما بگذارید هر یک از شما تنها باشد، همچون سیمهای عود که تنها هستند، گرچه با یک نغمه به ارتعاش در میآیند . جبران خلیل جبران
-
سازدل
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 12:22
گاهی آدمهایی هستن که از بودن در کنارشون لذت می بری، دوست داری نگاهشون کنی، حرف که میزنن دلت روشن میشه، نگاهت که می کنن ته دلت غنج می زنه. کنار این آدمها همیشه دلت قرص و محکمه. اعتماد به نفست زیاد میشه. با این آدما همیشه امیدواری. این آدما تو زندگی هممون هستن. اما این آدما خودشون هم مشکل کم ندارن، سختی تو زندگیشون هست...
-
سازدل
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 12:14
بزرگترین لذت در زندگی انجام کاریست که دیگران می گویند: تو نمی توانی !