-
محمدی
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 18:12
خدایا تو هنوزم تنهایی؟ اشکال نداره، واسه همه پیش میاد. حالا تعریف کن ببینم طرف کی بوده ... ؟
-
محمدی
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 18:12
چون دو تا استکان بود، دو تا چای ریختم وگرنه تنها بودم..
-
محمدی
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 18:12
آخه خدایا قربون اون مرامت برم، چطوریه که همه اشتباهات تو میشه "حکمت"، مال ما "معصیت" ؟!
-
محمدی
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 18:11
خدایا از رگِ گردن نزدیک تری اینه وضعمون، نبودی چی میشد! شاید این بغض ِ همیشگی ِ روی گلوم دستای توست که فشار میده..
-
محمدی
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 18:11
خدایا به دلهایمان که خودمان و هیچکس دیگری به آن رحم نمیکند رحم کن . فرازی از ابوحمزه
-
محمدی
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 18:11
تو مثل جنگ ویتنام بودی، تلخ،کشنده،بی رحم.. ومن سرباز ساده و عاشق امریکایی! کشته نشدم، اما هیچگاه به زندگی عادی برنگشتم.. واین تمام قصه ی من است..
-
محمدی
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 18:10
«یاد، انسان را بیمار میکند.» پ.ن: جمله نادر ابراهیمیست. توی کتاب هلیاش.
-
محمدی
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 18:10
تا وقتی تو روزای عاشقانه ایم، به ازدواج فکر میکنیم، وقتی ازدواج میکنیم، حسرتِ داشتن ِ یه روز از همون روزای عاشقانه رو میخوریم...
-
محمدی
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 18:09
ـ آقا دوماد چهکارهن؟ ـ ادعای خدایی دارن.
-
سازدل
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 11:00
مگذار که عشق به عادت دوست داشتن تبدیل شود مگذار که حتی آب دادنِ گل های باغچه به عادتِ آب دادن گل های باغچه تبدیل شود عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ دیگری نیست پیوسته نو کردنِ خواستنی ست که خود پیوسته، خواهانِ نو شدن است، و دگرگون شدن ...
-
سازدل
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 10:59
تــا نقــش تــو هســت در ضمیــرم؛ نقــش دگــری، کجــا پــذیــرم . . .
-
سازدل
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 10:59
به دست آور دل من را چه کارت با دل مردم ؟ تو واجب را به جا آور ، رها کن مستحبها را
-
سازدل
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 10:57
من چی دارم که بهش بنازم؟ خب میدونید، همیشه هم اینکه دختر تحصیل کرده و مستقلی باشی که روی پاهای خودت زندگیت رو قدم به قدم پیش برده باشی و از همه هم سن و سال هات حداقل یه سر و گردن بالاتر باشی، امتیاز محسوب نمیشه
-
سازدل
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 10:57
انتخاب فقط یک جمله یا یک پاراگراف از این کتاب خیلی کار سختی است. همیشه فکر میکردم از عشق مردن یک تعبیر شاعرانه است. آن روز بعد از ظهر وقتی بی گربه و بی او به خانه برگشتم برایم ثابت شده بود که مردن از عشق نه تنها ممکن است بلکه خود من، پیر و بی یار داشتم از عشق می مردم.. اما در عین حال فهمیدم که عکس آن هم حقیقت معتبری...
-
نامی
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1392 21:53
دوستت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا، دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را… این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی! باید آدمش پیدا شود! باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد ! خورخه لوییس بورخس # من پشیمانم نگفتم دوستت دارم نگفتم دلم برایت تنگ می شود حتی...
-
نامی
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1392 21:53
اگه این زندگی باشه، اگه این سهمم از دنیاست من از مردن هراسم نیست، یه حسی دارم این روزا، که گاهی با خودم میگم، شاید مردم حواسم نیست . . .
-
نامی
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1392 21:52
نایاب شدهای مثل صدای قمر، تارِ یحیا مثلِ یک موسیقیِ ناب. کمی پیدا شو!
-
نامی
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1392 21:52
من اهلش نبودم که بمانم بر قرار اما تو بر بی قراری ام ببخش که اهلی..
-
نامی
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1392 21:52
نمیدانم چرا؟.. وقتِ نوشتنِ از تـــــــــو.... بال درمیآورم!
-
زارع
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 20:55
کل دنیا را هم کـﮧ داشته باشـی باز هم دلت میخواهد بعضــی وقتها فقط بعضــی وقتها برای یـک لحظـﮧ هم که شده همه ی دنیای یک نفر باشــی...
-
زارع
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 20:55
دلم آنتن نمی دهد ! به او بگوئید جهت چشمانش بهم خورده است
-
زارع
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 20:54
دیگر نمی نویسمَ ت.... هر کس به چشم هام نگاه کند... تــــــــــو را خواهد خواند... رضا کاظمی
-
زارع
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 20:54
واقعا وقتی که تو نیستی آفتاب هم حوصله ندارد راه بیافتد بیاید بالای کوه. اما دیوار ها تا دل ات بخواهد بلندند سرپا ایستاده اند کاری به بود و نبود ِ نور ندارند، سایه ندارند. باران هم گاهی می بارد بی ابر، آدمی تعجب می کند! اما خیلی زود یادش می رود، برای چه،چرا،به کدام دلیل تعجب کرده است. ... ( سید علی صالحی)
-
زارع
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 20:53
حرفی نمی زنی ، از عشق از چیزهای معمولی می گویی از سردی هوا از باران از حال بچه ها می پرسی! از یاران ... نه صحبت از نسیم نه صحبت از بهار و گل یاس می کنی با این همه ؛ احساس میکنم که تو احساس می کنی...! عمران صلاحی
-
زارع
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 20:53
ساده بودم که فکر میکردم با دلم هم مسیر خواهی شد آخرش می کُشد مرا این فکر تو به پای که پیر خواهی شد؟
-
کشتکار
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 20:19
-
کشتکار
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 20:19
دلم یه خود کشی مجازی میخواد...خیلی وقته!
-
کشتکار
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 20:19
گاهی ادم دوست دارد دست به فرار بزند.تا جایی که توان دارد بدود...شاید برسد.کسی چه میداند
-
کشتکار
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 20:18
آغوشی باش و مرا به اندازه ی همه ی اشتباهاتم بغل کن +بغلم کن حتی !! اگر سرماخورده و تب داری...
-
کشتکار
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 20:18
بعضی وقتا روزگار چنان میسوزونتت که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن... بعضی وقتا یه نفر!! چنان خاموشت میکنه که هزار نفر هم نمیتونن روشنت کنن/ 9