-
کشتکار
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 20:18
هر کسی تو هر چیزی افراط کرده حالا ازون چیز متنفره...
-
کشتکار
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 20:17
تــو را بــا تپــش هــای قلبــم ســرودم! بــه ایــن واژه هــا، احتیــاجی نــدیدم . . .
-
کشتکار
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 20:17
من نمیدانم این دلتنگی، دلتنگی که میگویند چیست؟ همین حس مبهم نفسگیری که دامنگیرمان میشود؛ وقتی چیزی را کسی را جایی جا گذاشتهایم, همان دلتنگیست !؟
-
کشتکار
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 02:23
بی خود می کند بهار بی تو بیاید
-
کشتکار
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 02:23
لبریزم از سپاس سرشارم از لبخند تنها نمیدانم، این رقص را که به من آموخته است...
-
کشتکار
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 02:23
امروز مامان مُرد. شاید هم دیروز. نمیدانم. بیگانه. آلبر کامو
-
کشتکار
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 02:22
یک عمر گذشته ... از اوّلین بار که ندیدم َت ...
-
کشتکار
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 02:22
گریخته ام گهگاه تا... و باز همین که نمی اندیشمت می آیی
-
کشتکار
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 02:22
چقدر در آسمان ها دنبال تو گشتیم و تو بر زمین نشسته بودی و به ما می خندیدی! ای لیا . م
-
کشتکار
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 02:21
در من جای خالی زندگی را پر کن ...
-
سازدل
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 01:20
دوستت دارم؛ مثل یکی از رمانهای آ لن روب-گرییه . مثل همذاتپنداری با سربازی زخمی که در جستجوی پدرِ دوستِ شهیدش است. مثل حس گمشدن در کوچههایی شبیه بههم، که سفیدند از برف. تو دوری اما. مثل رمانهای آ لن روب-گرییه با ترجمهی منوچهر بدیعی. آنقدر دوری انگار نوشتهی جیمز جویس باشی. سرم مثل دوریات درد میکند. مثل...
-
سازدل
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 01:20
در زندگی هر کس نقطه ای است که بعد از آن دیگر زندگی نمی کند ...
-
سازدل
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 01:19
اولین چیزی که بعد از دیدن To the Wonder به ذهنم رسید این جملهی کریستیان بوبن بود: «ما همیشه از عشق رنج میبریم، حتا زمانی که گمان میکنیم از چیزی رنج نمیبریم». کاش آدمهای فیلم از همان اول میدانستند «عشق» تنهایی را از میان نمیبرد، در عوض همانگونه که «بوبن» به درستی گفته: آن را کامل میسازد.
-
سازدل
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 01:19
به صدای قلب کسی که دوسش دارید گوش کنید.
-
سازدل
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 01:18
کاش خودم را جایی جا بگذارم و برگردم ببینم که نیستم! ناهید سلطانی
-
سازدل
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 01:18
از تو بلند شدم. اتاق تا جا داشت تو را از یاد برده بود. پنجره را باز کردم و بعدازظهر را به حیاط انداختم. آلبوم قدیمی را برداشتم، روی تخت نشستم، بوسههایم را ورق زدم. تو آرام آرام در قلبِ من پیر میشدی.
-
سازدل
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 01:17
شوهرش سیلی محکمی به او میزند. پرت میشود کف اتاق. میشنود تلفنی دکتر را خبر میکنند. شوهرش سرش داد میزند. عصبانی است. دور خودش میچرخد. تا میآید حرف بزند تهدیدش میکند. نمیگذارد چیزی بگوید. بالاخره با لکنت دهانش را باز میکند. به شوهرش میگوید آرام باشد. میگوید با اینکه اولینبار است دستش را رویش بلند کرده، اما...
-
سازدل
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 01:17
کلمات همیشه این قدرت را ندارند که آدم های خیلی خوشحال یا خیلی غمناک را ارضا کنند. زیرا آخرین بیان خوشحالی زیاد و غم زیاد، سکوت است. ( آنتوان چخوف )
-
سازدل
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 01:16
نمی ترسم. از هیچ چیز نمی ترسم. هر چه بیشتر رنج می کشم بیشتر عاشق می شوم. خطرات فقط من را عاشق تر می کند. هر چه سخت تر می شود لذتش هم بیشتر می شود. من همان فرشته ای خواهم شد که تو می خاهی. تو زیباتر از لحظه ی ورودت به زندگیم از آن خارج خاهی شد. بهشت تو را به سمت خودش بر می گرداند به تو نگاه می کند و می گوید. تنها یک...
-
جوادی
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 13:19
کاری که آدم ها می کنند آن ها را قهرمان نمی کند ... ، آدم ها را ایمان ِ شان به کاری که می کنند قهرمان می کند ...
-
جوادی
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 13:18
املاء ِ غم این طور غلط است ... ، با این همه شدّت ... غم چرا تشدید ندارد ... ؟!
-
جوادی
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 13:17
تو ستاره ای! میروی! و من دنباله ات که میسوزم جواد باقری م
-
جوادی
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 13:17
به همان سادگی که کلاغ سالخورده با نخستین سوت قطار سقف واگن متروک را ترک میگوید دل، دیگر در جای خود نیست به همین سادگی! حسین منزوی
-
جوادی
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 13:15
« عشق » زمینی بود که در آن بازی کردیم؛ سالها گذشت تا بدانیم هر دو باختهایم.
-
زارع
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 01:04
حق الناس همیشه پول نیست … گاهی دل است ؛ دلی که باید میدادی و ندادی …
-
زارع
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 01:04
نگران چیزی نباش رفیق حتا اگر روزی بروی عشق هایی که در نفس هایت داری در هوا خاهد ماند تو داستان عاشقانه ای هستی که به نویسنده ای الهام خاهی شد و دنیایی را مبتلا خاهی کرد
-
زارع
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 01:03
کلاهم را به احترام تو از سر برمیدارم و آن را بر قلبم نگه میدارم.
-
زارع
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 01:03
زندگی را با چیزهای بسیار ساده پر باید کرد ؛ ساده ها سطحی نیستند .. . نادر ابراهیمی
-
زارع
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 01:02
همیشه همین است: تا برسی تمامت کرده خورهی تنهایی!
-
زارع
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 01:02
نگران نباش اگر لبهای تو را سانسور میکنند شعرهای مرا نقطهچین!