-
رضایی
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 01:06
امروز فقط حرفهای احمقانه بی خطرند. برتولت برشت
-
رضایی
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 01:06
موقعی مرا ببوس که دوستم داشته باشی و چیزی جز عشق من ، مشغولت نکرده باشد. روز قتل رئیس جمهور - نجیب محفوظ
-
رضایی
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 01:06
نیل (رابرت دنیرو): می دونی راز اینکه من تا حالا گیر نیفتادم چیه ؟ وینسنت (آل پاچینو): نه ، خیلی دوست دارم بدونم نیل: اینکه چیزی رو که بهش علاقه داری در کمتر از 30 ثانیه ، اون طرف خیابون رها کنی و بری. مخمصه(Heat ) - مایکل مان
-
رضایی
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 01:05
هیچ چیز دوبار اتفاق نمی افتد و اتفاق نخواهد افتاد. به همین دلیل ناشی به دنیا آمده ایم و خام خواهیم رفت. ... ویسلاوا شیمبورسکا
-
رضایی
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 01:05
چه سعادتی است که کسی پیدا شود که دوستش بداری و او هم تو را دوست بدارد ، آن هم در محلی زیبا و آرام. دلتنگی - آلبرتو موراویا
-
رضایی
سهشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1392 01:04
روزی که برای اولین بار تو را خواهم بوسید یادت باشد کارِ ناتمامی نداشته باشی یادت باشد حرفهای آخرت را به خودت و همه گفته باشی فکرِ برگشتن به روزهای قبل از بوسیدنم را از سَرَت بیرون کن تو در جاده ای بی بازگشت قدم می گذاری که شباهتی به خیابان های شهر ندارد با تردید بی تردید کم می آوری ... افشین یداللهی
-
رضایی
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 17:21
هر چیز ممنوعه ای طعم بهتری دارد. شکلات - ژوان هریس
-
رضایی
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 17:21
بسترم صدف خالی یک تنهاییست و تو چون مروارید گردن آویز کسان دگری! هوشنگ ابتهاج(ه.الف سایه)
-
رضایی
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 17:20
گاهی بهترین وسیله برای فراموشی، دیدار دوباره است! بادبادک ها - رومن گاری
-
رضایی
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 17:20
همین خوب است همین بارانی که نمی بارد همین سکوت ماسیده بر شب همین احساس ریخته بر پوست تنهایی همین آغوش های بی صاحب همین بوسه های بی منت و کودکی که نمی فهمد چرا و تاب می خورد همین خوب است.
-
رضایی
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 17:20
آیا مردها خنده آور نیستند؟ وقتی می خواهند برای تعریف از تو آخرین زورشان را بزنند، با ناشیگری به تو می گویند که یک مغز مردانه داری. دشمن عزیز - جین وبستر
-
رضایی
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 17:19
ای دوست! این روزها با هر که دوست می شوم احساس می کنم: آنقدر دوست بوده ایم که دیگر وقت خیانت است! نصرت رحمانی
-
رضایی
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 17:18
مگر نمیشود آدم سالهای بعد را به یاد بیاورد و برای خودش گریه کند؟ سال بلوا - عباس معروفی
-
رضایی
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 17:18
من بااستعداد بودم. یعنی هستم. بعضی وقتها به دستهام نگاه میکنم و فکر میکنم که میتوانستم پیانیست بزرگی شوم. یا یک چیز دیگر. ولی دستهام چهکار کردهاند؟ یک جایم را خاراندهاند، چک نوشتهاند، بند کفش بستهاند، سیفون کشیدهاند و غیره. دستهایم را حرام کردهام. همینطور ذهنم را. عامه پسند - چالز بوکوفسکی
-
رضایی
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 17:18
رسالت یک انسان برای رسیدن به آزادی در صف ایستادن نیست بلکه بر هم زدن صف است. ارنستو چه گوارا
-
رضایی
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 17:17
شیر مادر، بوی ادکلن میداد دست پدر، بوی عرق (گفتم بچهام نمیفهمم) نان، بوی نفت میداد زندگی، بوی گند (گفتم جوانم نمیفهمم) حالا که بازنشسته شدهام هر چیز، بوی هر چیز میدهد، بدهد فقط پارک، بوی گورستان و شانه تخم مرغ، بوی کتاب ندهد! اکبر اکسیر
-
رضایی
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 17:17
البته که دوستت دارم احمق جان. ولی آزارت می دهم . دلیلش هم صاف و ساده این است که دوستت دارم . این را می فهمی؟ آدم کسانی را که به آنها بی تفاوت است آزار نمی دهد. قهرمانان و گورها - ارنستو ساباتو
-
رضایی
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 17:16
دو پا داشتم ، دو پای دیگر هم قرض کردم تا از دست گاوها فرار کنم! غافل از اینکه خودم چهارپا شده بودم. اکبر اکسیر
-
کشتکار
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1392 13:40
-
کشتکار
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1392 13:39
ما اوّل شخص ِ جمع نیست ... ، از من اگر می پرسی ... تو ... اوّل شخص ِ همه ی ِ جمع های ِ عالمَی ...
-
کشتکار
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1392 13:39
-
کشتکار
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1392 13:38
چهقدر دوست دارم با کسی حرف بزنم. بگویم کجاییام و او دستش را بگذارد روی شانهام و دلداریام بدهد و با باز کردن دستانش طول تاریخ را نشانم بدهد و با فاصلهی دو انگشت شست و اشاره این روزها را و با حرکاتش به من بفهماند که این هم میگذرد.
-
کشتکار
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 15:03
-
کشتکار
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 14:53
و تمام کسانی که چیزی را از دست دادهاند همیشه فکر میکنند آن چیز برای همیشه ماندگار است و در آخر نتیجه گرفتهاند هیچ چیز واقعاً به آنها تعلق ندارد. و اگر هیچ چیز به من تعلق ندارد، هیچ دلیلی ندارد که وقتم را برای جستجوی چیزهایی که برای من نیستند، تلف کنم
-
کشتکار
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 14:52
فقط که این نیست، عرق بیدمشک و قورمهسبزی و چهارشنبهسوری، ته همه این چیزها روح و روان ما خوابیده، روح و روان له شده ما. مثلاً تو چقدر باید میان ما بگردی تا بفهمی تمام کارهایی که ما در طول زندگی میکنیم برای از بین بردن یکدیگر است، نه زنده نگه داشتن هم،
-
کشتکار
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 14:52
-
کشتکار
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 14:52
-
کشتکار
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 14:52
-
کشتکار
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 14:52
خواندن یعنی «انزوا». اگر شبی از شبهای زمستان مسافری/ ایتالو کالوینو/ لیلی گلستان
-
کشتکار
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 14:51