-
کشتکار
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 14:51
-
کشتکار
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 14:51
پدر سعی کرد مرا با گفتن این جمله آرام کند که تنها یک شکل درست از عکس وجود دارد که در یک تاریکخانه نگهداری میشود و ما آن را نمیشناسیم: آن هم حافظهی خداوند است. در نظر من این توضیح آن وقتها خیلی ساده و پیش پا افتاده میرسید، چون خداوند واژهای بزرگ بود که با آن بزرگترها سعی میکردند روی همه چیز پرده بکشند و خود را...
-
کشتکار
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 14:50
-
کشتکار
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 14:50
-
کشتکار
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 14:50
تا هنگامی که آبرویتان را از دست ندهید، نمیفهمید که چه چیز کسالتباری بوده است، و یا آزادی واقعاً چیست. -حرفهای شما رسوایی آمیز است! -رسوایی آمیز و حقیقی. اگر شما به قدر کافی شهامت -یا پول- داشته باشید میتوانید بدون آبرو زندگی کنید. -پول نمیتواند همه چیز را بخرد. -
-
کشتکار
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 14:49
-
کشتکار
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 14:49
آیا متوجه شدهاید که آثار بزرگ ادبی – موبی دیک، هکلبریفین، وداع با اسلحه، داغ ننگ، نشان سرخ دلیری، ایلیاد، اودیسه، جنایت و مکافات، کتاب مقدس، و سرود «حملهی هنگ سواره نظام» - همهی اینها دربارهی این است که انسان بودن چه چیز گندی است (وقتی کسی پیدا بشود و این حرف را بزند، آدم دلش خنک نمیشود …
-
کشتکار
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 14:48
-
کشتکار
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1392 00:39
-
کشتکار
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1392 00:39
-
کشتکار
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1392 00:38
-
کشتکار
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1392 00:38
چه خوبه تو بازی زندگی ادم بگه .. من و خدا شما و همه
-
کشتکار
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1392 00:37
-
کشتکار
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1392 00:37
توی این مملکت، بخل، حسادت و تنگ نظری شغل دوم همه مردمه... خانه ای روی آب - (عزت الله انتظامی)
-
کشتکار
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1392 00:37
-
کشتکار
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1392 00:36
تا آخر عمرت هم که تنها موندی اصلا مهم نیست..! فقط نذار به جایی برسی که تو اغوش کسی با یاد کس دیگه ای بخوابی
-
کشتکار
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1392 00:36
موهایت سیاستمداران قابلی هستند دست به سر که می بری / دست به سر می کنی من و روسریت حزب باد می شویم
-
کشتکار
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1392 00:35
-
جوادی
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1392 12:41
اگر آنها خدا را از روی زمین برانند، ما در زیر زمین پناهش میدهیم. برادران کارامازوف/ فیودور داستایفسکی/ صالح حسینی
-
جوادی
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1392 12:40
من به نوشتن نیاز داشتم، مثل یک مرض بود، یک مخدر، یک اجبار، ولی باز هم دوست نداشتم خودم را یک نویسنده بدانم. شاید به خاطر این بود که نویسندههای زیادی دیده بودم. بیشتر از اینکه وقت برای نوشتن بگذارند وقتشان را صرف بی اعتبار کردن همدیگر میکردند. یک مشت پیردختر خالهزنک بیشتر نبودند، نق میزدند و همدیگر را سلّاخی...
-
جوادی
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1392 12:39
تنها به خاطر از دست دادن چیزی میترسیم که داریم، چه زندگیمان و چه کشتزارهامان. اما وقتی بفهمیم سرگذشت ما و سرگذشت جهان، هر دو توسط یک دست نوشته شده، هراسمان را از دست میدهیم. کیمیاگر/ پائیلو کوئیلو/ آرش حجازی
-
جوادی
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1392 12:38
گاهی این را که برای دوست داشتن باید تلاش کرد، نمیفهمم. تلاشهای یک طرفه. اینکه دوست داشتن به شکل ناگهانی و غیرقابل کنترلی در یک طرف رشد کند، بزرگ شود و دیگری اصلاً بیخبر باشد یا بیتفاوت. رنجی که باعث خودخوری یکطرف و کوچک شدن بیدلیل طرف مقابل میشود. آن گوشهی دنج سمت چپ/ مهدی
-
جوادی
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1392 12:38
مادرم عادت داشت که بگوید کریستوفر اسم قشنگی است، چون داستانی درباره مهربانی و کمک است. اما من دوست ندارم که اسمم به معنای داستانی درباره کمک و مهربانی باشد. دوست دارم اسمم به معنی خودم باشد. ماجرای عجیب سگی در شب/ مارک هادون/ شیلا ساسانی نی
-
جوادی
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1392 12:38
در دنیا دو جور آدم وجود داره: آدمای خوب و آدمای بد. آدمای خوب شبا خیلی خوب میخوابن؛ اما آدمای بد… میدونین، اونا میدونن که از ساعات شب استفادههای بهتری هم میشه کرد. مرگ در میزند/ وودی آلن/ حسین یعقوبی
-
رضایی
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1392 23:53
حُرمت ِ زن در اعجازی به نام ِ زایش نیست ... ، در ایثاری به نام ِ پایش است ...
-
رضایی
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1392 23:53
باران را دوست دارم اما نه آن زمان که کودکی از راه شستن قبر نان می خورد ! هوشنگ بهداروند
-
رضایی
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1392 23:53
روز ِ خوب اگر نیامد هم ... کاش لااقل شب ِ بد برود ...
-
کشتکار
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1392 19:23
کلمه ی دلتنگی به زبان شما چی می شه؟از واژه های خودم خسته ام.نگو ریشه ی همه ی کلمات یکیست..
-
کشتکار
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1392 19:23
(احساس می کنم زنبور گمشده ی این شعر حسین پناهی منم) (شاید هم بانگ ماغ گاو هستم در تلاش معاش.کسی چه می داند؟) چشم من و افق باد و صدای گاو در پشت سر زنبور گمشده کندوی خویش را از یاد می برد. (من و نازی)
-
کشتکار
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1392 19:23
شوهرم؟!... شوهرم همین دیشب عمرشو داد به شما از اول هم هرچه می کرد به خاطر شما بود نه من...