-
نامی
پنجشنبه 29 فروردینماه سال 1392 15:31
این که خود َت قبول کنی مُردی درد است ... ، این که دیگران قبول نمی کنند امّا درد تر ...
-
نامی
پنجشنبه 29 فروردینماه سال 1392 15:31
بچه های خیابونی همونایی نیستن که هر روز بی تفاوت از کنارشون رد میشیم و شب در وبلاگ براشون غصه میخوریم؟
-
نامی
پنجشنبه 29 فروردینماه سال 1392 15:31
دلم تنگست مثل لباس سالهای دبستانم مثل سالهای مأموریتهای طولانیِ پدر، که نمیفهمیدم وقتی میگویند کسی دورَست، یعنی چقدر دورَست
-
نامی
پنجشنبه 29 فروردینماه سال 1392 15:30
حق الناس همیشه پول نیست … گاهی دل است ؛ دلی که باید میدادی و ندادی …
-
نامی
پنجشنبه 29 فروردینماه سال 1392 15:29
دست برداشتن از تو امّا ... جان گذاشتن از من می خواهد ...
-
رضایی
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 21:16
یادتون ب اشه قبل از اینکه فراموشتان کند فراموشش کنید.
-
رضایی
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 21:15
ایرانی ها ذهنیت بسته ای دارند ، اهل منطق نیستند، حوصله به خرج نمی دهند که فکر کنند. وقتی به خیال خودشان عقیده ای را قبول کردند خیال می کنند ابدی است و مدام تکرارش می کنند. سواد سیاسی ندارند . نمی فهمند زمان که تغییر کرد همه چیز تغییر می کند، هیچ چیز ابدی نیست، هیچ اعتقادی ابدی نیست . کافه نادری - رضا قیصریه انتشارات :...
-
رضایی
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 21:14
گیرم که تورا دوست دارم، به تو چه؟
-
رضایی
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 21:14
در میان این همه اگر تو چقدر بایدی
-
رضایی
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 21:13
تفاوت چندانی نداریما... در حد زمان افعال. تو عشق را تجربه کرده ای من عشق را تجربه می کنم هیچوقت فکر نمی کردم تفاوت یه « ماضی نقلی » با یه « حال استمراری » انقدر دردناک باشه!
-
رضایی
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 21:12
من و تو تمام بزرگراه ها و پل ها و تونل ها و زیرگذرها و خلاصه هر حرکتی که محمدباقر تو تهران کرده رو هزاربار تحلیل کردیم... کی نوبت به این جاده ای که بین من و تو ِ می رسه؟... من به یه پل عابر پیاده ساده هم راضی ام. ...
-
رضایی
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 21:12
باران باشد.. تو باشی.. یک خیابان ِ بی انتهآ باشد.. به دنیا می گویم خداحافظ !! گروس عبدالملکیان
-
رضایی
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 21:11
فرصت تمام شد من ماندم با جنازه ای که روی دلم باد کرد. تو در صف نان و ماشین تکرار شدی سنگ شدی ، سپید و سیاه ، مرمر آسفالت شدی ،قیر بالا رفتی ، با آسانسور و فرود آمدی از بام همه ی رویاهایی که تو را به اوج می کشاند تو هنرمند شدی ، عکاس ، نقاش ... ... روزنامه ، کتاب ، پوستر ، تلوزیون تو همه چیز شدی به جز یک چیز عــاشــق...
-
رضایی
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 21:10
آدم ها تمام نمی شوند، آدم ها نیمه شب با همه ی آنچه در پس ذهن تو برایت باقی گذاشته اند، به تو هجوم می آورند. هرتا مولر
-
رضایی
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 21:10
گاه ما نیازی به کلمات نداریم، برعکس، این کلمات هستند که به ما نیاز دارند. اگر ما این جا نباشیم، کلمات کارکردشان را به کلی از دست می دهند. آن ها به سرنوشت کلماتی دچار می شوند که هیچ وقت به زبان نیامدند، و کلماتی که به زبان نمی آیند،دیگر کلمه نیستند." کجا ممکن است پیدایش کنم- هاروکی موراکامی
-
رضایی
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 21:09
کسی برای عشق نمی میرد مگر در قصه ها. ضیافت - گراهام گرین
-
رضایی
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 21:09
این مذهب چه بده بستانی است که در این دنیا یک شاهی روی آن می اندازی و در آخرت کرورها شاهی عوض می گیری؟ چه دغل بازی و رشوه خواری و حماقتی ! نه ، انسانی که در امید بهشت و ترس از جهنم است، نمی تواند آزاد باشد . گزارش به خاک یونان - نیکوس کازانتزاکیس
-
رضایی
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 21:08
زندگى آن چیزى است که براى تو اتفاق میافتد، در حالى که تو سرگرم برنامهریزیهاى دیگرى هستى. جان لنون
-
هوشیار
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 13:39
«تو» رمانی از میلان کوندرا هستی! سطرهای تو در من جاریست. میان کلماتت سایهای پنجرهبردوش درد را قدم میزند. پنجره را باز میکنم، کلماتت را میپوشم و عریانی را فریاد میزنم.
-
موسوی
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1392 11:39
ما مردمان عادی گاهی دلمان می خواهد خوشبخت باشیم،نان گرم ب خوریم،یا بندرهای دنیا را نه در کارت پستال ها بلکه به صورت زنده ببینیم،ما مردمان عادی خیلی آرزوها دیگر هم داریم که ما فرصت شمردنش را نداریم و شما حوصله ی شنیدنش را ندارید.
-
موسوی
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1392 11:37
حُکم این روزها خشت است برادر ... ، کوبه کوبه بر سر ِ دل ...
-
موسوی
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1392 11:36
به همین سادگی، به سادگی بارانی که می بارد و سیگاری که خاطره های زیادی را با خودش دود می کند، به سادگی این که بنشینی توی تاکسی ... سرت را به شیشه تکیه دهی و رو به راننده بگویی جایی برای رفتن نداری، شوقی برای رسیدن نداری، فکری توی سرت نیست و کسی نیست که ساعتش را به وقت رسیدنت تنظیم کرده باشد .. به همین سادگی می توانی در...
-
موسوی
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1392 11:32
این که آدم توی ِ بن بست ِ خاطره گیر می افتد ... ، به تو راه دارد چون ...
-
موسوی
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1392 11:29
از بازی حکم آموختم : تک که باشی ... از شاه سرتری !!
-
روحت شاد....نامی
شنبه 24 فروردینماه سال 1392 21:50
من ، یک جای دنیا خیلی خوشبختم در چارچوب قاب عکس دونفرهمان !
-
زارع
جمعه 23 فروردینماه سال 1392 13:13
آنقدر بخند که حتی غم به تو لبخند بزند… آنقدر برای خواسته ات بجنگ که حتی سرنوشت شکستش را قبول کند… آنقدر عشق بورز که حتی تنفر راهش را بگیرد و برود… و آنقدر خوب زندگی کن که حتی مرگ دوست داشته باشد زندگی کنیツ
-
زارع
جمعه 23 فروردینماه سال 1392 13:13
سالها پیش ماه و خورشید آموختند که اگر هر کدام منتظر نوبت خود بمانند هر دو فرصت درخشیدن را پیدا خواهند کرد.
-
زارع
جمعه 23 فروردینماه سال 1392 13:12
بیا مثلِ دو تا خط موازی دور از معادلات ِ پوچ و پیچیده جایی بیرون از تخته ی سیاه قرار بگذاریم هر چقدر می توانی از حساب و کتاب، دوری کن آدم ها همگی معلم ریاضی هستند آسوده دو و دو را چهار صدا می کنند ولی من و تو را که همیشه در آغوش هم بودیم جمع نمی بندند گردش زمین به دور خورشید را قبول دارند ولی برای منی که روز و شب دور...
-
زارع
جمعه 23 فروردینماه سال 1392 13:12
چه آرایشگر سنگدلی ست گیسوان را .... شیمی درمانی
-
زارع
جمعه 23 فروردینماه سال 1392 13:12
آدم همیشه به خاطر نقطه ضعف هایش تو دردسر می افتد. مگس ها باید چیزهای چسبناک را خیلی دوست داشته باشند٬ شب پره ها شعله را٬ و آدم ها عشق را...! "خزه" / هربر لوپوریه / مترجم: احمد شامل و