پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

زارع


چه آرایشگر سنگدلی ست
گیسوان را ....
شیمی درمانی

زارع


آدم همیشه به خاطر نقطه ضعف هایش تو دردسر می افتد. مگس ها باید چیزهای چسبناک را خیلی دوست داشته باشند٬ شب پره ها شعله را٬

و آدم ها عشق را...!

"خزه" / هربر لوپوریه / مترجم: احمد شامل
و

زارع


خسته

 خودخواه

 بی شکیب

 از این جهان فقط همین ها را برایم باقی گذاشته اند

 با من مدارا کن !

بعدها ...

 دلت برایم تنگ خواهد شد ...


سید علی صالحی

زارع...


داشتم می‌رفتم و دختری که جلوتر از من عاشق ...
موهای‌ش
موهای‌ش
موهای‌ش
چه معجزه‌ای
بوسعید از دهانش می‌آمد
اشهد ان لا لا لا
بخوابش هم نمی‌دیدم
در شط گیسوانش گشتم
گشتم
گشتم
برنگشتم
با بایزید شهید شدم
در لامصب لب‌هایش ...


جلیل صفربیگی

سازدل


به توی همیشه غایب ِ حاضر زندگی‌ام که مدام در رفتی. به آن دو نقطه بودنت باش لامصب. باش.

سازدل


نرفتن  به  معنای  ِ  ماندن  نیست ... ،

                           بعضی ها  نرفته اند  امّا ...

                           نمانده اند  هم ...

  

سازدل


دلم انار میخواهد و بوی نم باران
بوی برگهای خیس از عشق آسمان
و مهر باد
دلم امید میخواهد
و قهقهه مستانه دخترکی شاد و ژولیده
...
با دستهای خودکاری و یونیفرم خاکی شده و سرمه ای مدرسه...

نامی


چرا زندگی رو سخت میگیری؟

دلتنگ کسی شدی ؟...زنگ بزن

میخوای کسی رو ببینی؟...دعوت کن

میخوای بقیه درکت کنن؟...توضیح بده

سوالی داری؟...بپرس

چیزی میخوای؟...برو دنبالش

از چیزی خوشت میاد؟...حفظش کن

از چیزی خوشت نمیاد؟...ترکش کن

عاشق کسی هستی؟...بهش بگو

ما فقط یکبار زندگی میکنیم . سخت نگیر . ساده باش :)

نامی


نگفتمت نرو؟ نگفتمت نرو نرو؟ نگفتمت؟ نگفتمت؟

did not receive your chat.
 me:  ‫نگفتمت هرآنچه گفتی و نوشته ایم کشک بود؟‬
did not receive your chat.
 me:  ‫نگفتمت نرو بمان کنار من بشین به حال هم بغض میکنیم؟‬
did not receive your chat.
 me:  ‫نگفتمت نرو نرو؟

نامی


حسودی ام می شود

به تمام لحظه های اتاقت

که بیشرمانه با تو زندگی میکنند

نامی


تمام لحظه های بی تو بودن را باید کشید

سیگار

نقاشی

خاطرات ِ رو دیوار

رضایی


عکسهای قشنگ دلیل بر زیبایی تو نیست

ساخته ی دست عکاس است...

درونت را زببا کن

تا مدیون هیچ عکاسی نباشی....(خسرو شکیبایی)

رضایی


ماندم با دو تا بال ،

چگونه پیرهن می پوشی

رسول ادهمی

رضایی


قلم تو ،

عجب توانی دارد

که زیر بار حرفهای سنگین تو

یکباره همه ی جوهرش را خالی نمی کند،

یکباره قالب تهی نمی کند ،

یکباره نمی میرد!


کشتکار


گفت :

همیشه نباید حرف زد ! 

یک بار هم 

برای رضای خدا (!) 

آرام بنشین ،

و فقط بشنو.... 


آرام شدم ،

و ساکت تر از همیشه ی همیشه ام .


عازم عشقم

دعایم کنید....

کشتکار


خودت ، تا جایی که می توانی تصور کن ،

که پناه آوردن من از خالی ترین اجتماع های شلوغ از عشق به حجمِ خلوتِ پر مهر تو،

چه اندازه مشتاقانه می تواند باشد!

کشتکار


تو را که می بینم ، انگار دست گذاشته ام زیر چانه و نشسته ام به نظاره ی آینده مان . 
فکرش را هم نمی کردم ، این روزهای بین آشنایی و غریبگی ، اینقدر سرشار باشد از حس های خوب ! 
احساس می کنم ، دلم برای این لحظه ها تنگ می شود.... که نگرانم برای آغاز یک پیمان !
دلم برای این نگاه های پر از حیا هم ، تنگ خواهد شد .
و حتی برای این جملات پراکنده ای که نمی دانند چطور ادا شوند تا خدا را خوش بیاید !! 

این شب ها زیاد دعا کن . دعاهایمان باید از همین حالا ، هم سو باشد . 


کشتکار


با او چگونه میگذرد که با من نمیگذشت...؟!! :|