-
رضایی
یکشنبه 8 دیماه سال 1392 18:34
گـــــر از تو هم پرسیدند ، بگو ... داریم با هم زندگی میکنیم ! من به کسی نگفته ام که ... زنده نــــــیستم !
-
رضایی
سهشنبه 3 دیماه سال 1392 13:33
ا متحان نهایی دین ، دینداری نیست .. محبت است در زندگی به پس که می نگرید می بینید لحظه هایی خطیر .. لحظه هایی که به راستی زندگی کرده اید .. لحظه هایی که با عشق و محبت دست به کاری زده اید .. " هنری دراموند "
-
رضایی
سهشنبه 3 دیماه سال 1392 13:33
چه می شد اگر خدا ، آن که خورشید را چون سیب درخشانی در میانه آسمان جا داد آن که رودخانه را به رقص در آورد ، و کوه ها را بر افراشت ، چه می شد اگر او ، حتی به شوخی .. مرا و تو را عوض می کرد مرا کمتر شیفته تو را زیبا کمتر .. "نزار قبانی"
-
رضایی
سهشنبه 3 دیماه سال 1392 13:32
کم سن و سالم شاید ! اما لحظه های دیدنت را بی قراری می کنند لحظه هایم ، هنوز نمی دانم چه رابطه مجهولی ست میان آمدن تو و علائم قلب من تا می آیی ، انگار بیمار می شوم ، تب می کنم دوست ندارم بدانی ، اما دوستت دارم ... " الهه سادات مهدی پور"
-
رضایی
سهشنبه 3 دیماه سال 1392 13:30
تا کی رم آهوها را در چشمت ببینم و آه بکشم .. عشق جرات می خواهد عزیزم ! می روم پلنگی دست و پا کنم ... " جلیل صفر بیگی "
-
رضایی
سهشنبه 3 دیماه سال 1392 13:29
البته که دوستت دارم ، احمق جان ! ولی آزارت می دهم دلیلش هم صاف و ساده ، این است که دوستت دارم آدم کسانی را که به آنها ، بی تفاوت است ، آزار نمی دهد .. " ارنستو ساباتو "
-
موسوی
یکشنبه 1 دیماه سال 1392 23:04
پس از خزان کربلا چهلمین شب گریه از همهی شبها طولانی تر است...
-
هوشیار
یکشنبه 1 دیماه سال 1392 21:35
قرار نیست که همه دنیا شاعر بشوند یا نویسنده ! گاهی لازم است ، کسی هم مثل من بایستد یک گوشه ای و سیگار بکشد
-
هوشیار
یکشنبه 1 دیماه سال 1392 21:35
گاهی بهترین راه برای جلب توجه کسی این است که از توجه کردن به او دست بکشید!
-
هوشیار
یکشنبه 1 دیماه سال 1392 21:35
یک بار عاشق می شویم و به کسی که می خواهیم ، نمی رسیم بعد از آن ، تا آخر عمر عاشق کسانی می شویم که ، شبیه او هستند . " کاظم خوشخـو "
-
هوشیار
یکشنبه 1 دیماه سال 1392 21:34
ما برای رنج کشیدن آفریده شده ایم ولی به دنبال لذت بردن می گردیم باید پذیرفت که تنها راه ادامه دادن لذت بردن از رنج هایی است که می کشیم .. " چارلز بوکوفسکی "
-
هوشیار
یکشنبه 1 دیماه سال 1392 21:31
هیچ گاه کسی را مسخره نکنید شاید قهرمان دنیای خودش باشد .. ! " جهان پهلوان تختی "
-
جوادی
شنبه 30 آذرماه سال 1392 17:27
-
جوادی
شنبه 30 آذرماه سال 1392 17:27
یک سمت تویی و عشق : مرگی ساده یک سمت جهان به قتل من آماده ! مـــیترسم ! مثل بچه گنجشکی که ... در دست دو بچه ی شرور افتاده !
-
جوادی
شنبه 30 آذرماه سال 1392 17:26
-
جوادی
شنبه 30 آذرماه سال 1392 17:24
بگذار همانطور که هستیم بمانیم نه تو بیا نه من امیدوار به راه آمدنت بنشینم! می دانی چیست؟ بهترست زخم کهنه ی بی تو بودنم سربسته بماند و الا شهر را عفونت دلتنگی بر می دارد !
-
جوادی
شنبه 30 آذرماه سال 1392 17:24
نبودن تو ؛ فقط " نبودن تو " نیست ! نبودن خیلی چیزهاست . کلاه روی سرمان نمی ایستد ؛ شعر نمیـــچسبد ؛ پول در جیبمان دوام نمی آورد ؛ نمک از نان رفته ؛ خنکـــــی از آب !! ما ... بی تو فقیر شده ایم !!
-
جوادی
شنبه 30 آذرماه سال 1392 17:23
از پل های زیادی پریده ام در رودخانه های بسیاری غرق شده ام بارها شاخ به شاخ شده ام با زندگی بارها گلوله خورده ام و بارها مرده ام عشق از من یک بدل کار حرفه ای ساخته است
-
جوادی
شنبه 30 آذرماه سال 1392 17:23
در عشق باید درد دوری کشید غم یار خورد ترس رقیب داشت و زیر بار این همه له شد، خوشه ی دست نخورده ی انگور زیباست اما مست نمی کند... !
-
جوادی
شنبه 30 آذرماه سال 1392 17:23
کار من از نیاز به محبتت گذشته تو بیا بگذار دوستت داشته باشم کار من از نیاز به دست هایت گذشته تو بیا بگذار من سرت را روی شانه ام بگذارم تو بیا نگذار .... نگذار... کارم از این ها هم بگذرد ...
-
زارع
شنبه 30 آذرماه سال 1392 00:32
-
زارع
شنبه 30 آذرماه سال 1392 00:31
فکر می کنم ما دیشب مُرده باشیم مگر آنجا بهشت نبود ؟ مگر هرچه خواستیم ، نشد ؟ حالا هم احساس می کنم فرشته ها تو را بُرده اند که بیارایند و پیش من باز گردانند من ، یا مُرده ام یا ، دیوانه شده ام .. " افشین یداللهی "
-
زارع
شنبه 30 آذرماه سال 1392 00:31
خودم را زیبا کرده ام آراسته همانطور که دوست داشتی خواهی آمد انگار که هیچوقت نرفته بودی غرق بوسه ام خواهی کرد غرق بوسه خواهم شد و من مثل هیچوقتها هیچ اعتراضی نخواهم کرد .. چقدر امروز ... همه چیز ... مثلِ آنوقتها شده که ... هنوز ... هیچ ... اتفاقی ... نیفتاده بود ..
-
زارع
شنبه 30 آذرماه سال 1392 00:30
رای دلدارم گنجشکی نقاشی کردم برایم قفسی کشید برایش زنی نقاشی کردم برایم کنده و زنجیر کشید برایش دریا و افق نقاشی کردم برایم سدّی کشید برایش درختی نقاشی کردم برایم تبری کشید برایش قلبی نقاشی کردم برایم اسکناس دلار کشید برایش ماه را نقاشی کردم برایم جمجمه و دو استخوان ، نشان مرگ کشید هواپیمایی کاغذی نقاشی کردم و بر آن...
-
زارع
شنبه 30 آذرماه سال 1392 00:30
اگر تو نبودی نمیدانم هر روز برای چه کسی مینوشتم هر جلوه زیبا ناخوداگاه مرا به یاد تو می اندازد و لاجرم مرا با خود به اوج میبرد سرنگون میسازد ، میخنداند و میگریاند ایکاش لا اقل دستم را میگرفتی تا حرارت عشقم را درک کنی گرچه میدانم هرگز نمیفهمی چقدر دوستت داشتم و مشکل من این روزها ، همین است ..
-
زارع
شنبه 30 آذرماه سال 1392 00:30
ﻣﻦ ﻫﻨوز ﮔﺎﻫﯽ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ... ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ... ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ... ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ.
-
زارع
شنبه 30 آذرماه سال 1392 00:29
آموزگار نیستم تا عشق را به تو بیاموزم ماهیان نیازی به آموزگار ندارند تا شنا کنند پرندگان نیز آموزگاری نمی خواهند تا به پرواز در آیند ... شنا کن به تنهایی پرواز کن به تنهایی عشق را دفتری نیست بزرگترین عاشقان دنیا خواندن نمی دانستند ..
-
سازدل
شنبه 30 آذرماه سال 1392 00:20
اگر نبودم به فرزندم بگویید نه آتش جهنمی هست نه روز قیامت نه خدایی که دشمنش دروغ گوها باشند بگویید ... مادرت خدا را جایِ دیگری دیده است ..
-
سازدل
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1392 16:49
آینه از دست باربران افتاد و چهره تو که در آینه جا مانده بود تکه تکه شد چشمت را دختر همسایه برداشت و فرار کرد... ما در اثاث کشی تو را از دست دادیم! " رسول یونان"
-
سازدل
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1392 16:49
چرا شاعر محرم نیست دانشجو محرم نیست حتی کسی که عاشق میشود هم محرم نیست و تنها دکتر محرم است پدرم هم با آن همه صلابت و غیرت می داند دکتر محرم است دکترهای زشت با لباسهای سفید زشت با دست های سرد و اخم ها و لبخندهای زورکی! حق بده وقتی تو رو به روی من مینشینی با آن اخم جذابت وقتی تپش قلبت دیوانه ام می کند و من جز التماس...