-
هوشیار
سهشنبه 9 مهرماه سال 1392 00:34
گاهی اوقات حس اخرین بیسکوییت مانده در بسته ساقه طلایی را دارم شکسته...تنها
-
هوشیار
سهشنبه 9 مهرماه سال 1392 00:33
-
محمدی
یکشنبه 7 مهرماه سال 1392 11:07
-
محمدی
یکشنبه 7 مهرماه سال 1392 11:06
به نظر تو ممکن است مردی،زنی را ببوسد بی آنکه او را دوست داشته باشد؟ = تمام مردهایی که اینکار را میکنند ، همان لحظه، آن زن را دوست دارند.اگر نداشته باشند ، خودشان را وادار به چنین کاری نمیکنند.همان موقع مردها خیلی پراحساسند، اما فردای آن روز میتوانند آدم دیگری بشوند.چیزی که زن ها نمی بینند یا نمیخواهند ببینند. فکر...
-
محمدی
یکشنبه 7 مهرماه سال 1392 11:05
این جا زمین لرزید آن جا سیل آمد جایی دیگر سونامی . نکند اخم کرده ای که حواس خدا اینقدر پرت است ، و من اینقدر نگران ..
-
نامی
شنبه 6 مهرماه سال 1392 00:30
واسم نقاشی بکش. = چی دوست داری؟ + اوممممممم.... = خونه؟کوه؟درخت؟ مامان؟ بابا؟ چی دوست داری؟ + خدا نقاشی کن = خدا چه شکلیه؟ + یه مرد با سیبیل ! = مرد ِ مهربونه؟ + مهربونه... = چرا؟ + آخه وقتی غذامو میخورم،منو بزرگ میکنه.ببین دستم تا کجا میرسه
-
تقدیم به روح بزرگوار"زهرا یونسپور...
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1392 20:20
و این روزها گرچه رسم است از یاد بردن اما من تو را خوب حفظم... با احترام...سازدل پنجشنبه سه هفته قبل بود.یادت است؟ تو آمدی" سر قرار.زودتر از همیشه...نگران بودی و هیجان زده.نگران شدم و هیجان زده.گفتی که باید بروی،که خیلی وقت پیش ها باید میرفتی" خسته ای.گفتم که خیلی ها رفتند.آنها به جای تو . گفتی که هرکس به جای...
-
کشتکار
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1392 11:57
-
کشتکار
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1392 11:57
عکس جوان شهیدش پیرزن میگفت: «در لباس پلنگی چه ماهی شدهای»
-
کشتکار
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1392 11:57
-
کشتکار
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1392 11:56
بازمیگردی، اما آنقدر دیر - مثلن در یک زندهگیِ دیگر - که پرندهای شده باشم دوباره سرگردانِ جفت خویش!
-
کشتکار
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1392 11:56
-
کشتکار
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1392 11:55
علاقه ام زیر رادیکال چه معصومانه دست و پا میزند و نفرتت زیر توان چه پرتوان می شود اما بازهم امید باقیمانده است در ریاضی گاهی دو بعلاوه دو می شود پنج ..!!
-
کشتکار
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1392 11:54
-
کشتکار
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1392 11:53
هرجا را می نگرم کلوزآپ ِ من است و خدایی که عکس می گیرد شاید برای یادگاری.. ناچارم روزی چندین بار بگویم: سیـــب !
-
کشتکار
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1392 11:53
می ترسم بهار، فوتوشاپی باشد از زمستان ..!!
-
کشتکار
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1392 11:52
تا به حال کسی تو را با چشم هاش نفس کشیده؟ آنقدر نگاهت می کنم که نفس هام به شماره بیفتد بانوی زیبای من! جوری که از خودت فرار کنی و جایی جز اغوش من نداشته باشی
-
کشتکار
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1392 11:52
-
کشتکار
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1392 11:51
زندگی بعداز تو را آن بی گناهی که تنش نیمه جان ماندست روی دار میفهمد فقط ... حرف دکترها قبول آرام میگیرم ولی حرف یک بیمار را بیمار می فهمد فقط تنشه ی یک لحظه دیدار تو ام...حال مرا روزه داری لحظه ی افطار می فهمد فقط
-
موسوی
چهارشنبه 3 مهرماه سال 1392 10:43
درخت کوچک تنها به باد عاشق بود و باد بی سرو سامان و باد سر گردان باد تنهاست و هر چه را بیشتر می خواهد بیشتر از خود دور می کند...
-
موسوی
یکشنبه 31 شهریورماه سال 1392 10:49
تقدیم به دوست با ایمان و صبورم" سازدل یادته هفته قبل گفتی اوضاع خیلی خرابه ... احساس میکنم دارن یکی یکی کارتای آفرین،صدآفرین بچگیمو ازم پس میگیرن ... همیشه تو ما را تسلی میدادی در حالی که درد خودت بیشتر از همه ما بود و ما هیچ وقت نفهمیدیم" نخواستی که بفهمیم" اما امروز"امروز همه ما از این غم فقدان...
-
جوادی
یکشنبه 31 شهریورماه سال 1392 10:22
نیما یوشیج در تولد یک سالگی پسرش نوشت: پسرم یک بهار ، یک تابستان ، یک پاییز و یک زمستان را دیدی زین پس همه چیز جهان تکراریست جز محبت و مهربانی... دوست عزیزم سازدل"نمیدانم چرا جواب ما را نمیدهی اما این را میدانم که تو وقتی به شدت ناراحتی" ساکت میشوی وقت ِ آن است که بارهایت را زمین بگذاری و خدا قولنج ات را...
-
سازدل"به مناسبت ششمین روز از مرگ دوست عزیزم زهرا یونسپور
شنبه 30 شهریورماه سال 1392 23:51
این روزها حالم خیلی خوب است" خیلی خوب" نیاز به تنهایی شدیدی دارم زمان تشییع مثل همیشه برعکس خلق خدا آرامش عجیبی داشتم چرا که ایمان داشتم به ارامش زهرا چرا که ایمان داشتم به حال خوش زهرا خاک بر سرمن که نه شورش را داشتم و نه شعورش را پیکرش را ندیدم اما تابوتش را از نزدیک لمس کردم" سرد بود و خنک مثل یخ...
-
سازدل"به مناسبت سومین روز از مرگ دوست عزیزم زهرا یونسپور
چهارشنبه 27 شهریورماه سال 1392 11:47
یک مرگ باشکوه مثل تو در یک روز باشکوه مثل تو در یک جای باشکوه مثل تو به یک شکل باشکوه مثل تو چند قیمت است؟! زندگی ام را می دهم می خَرَم.. نوزادی در آن دنیا مرد که در این دنیا به خاکش سپردند دوست عزیز و زیبایم" زهرا یونسپور - تولدت در آن دنیا مبارک بیمناک مباش عزیزم میگویند آنجا خدایی هست که در اینجا نبود! تنها...
-
سازدل
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1392 11:31
خدایا بزرگ بودنت را نمی خواهم از زبان موذن بشنوم.. بیا و خودت با زبان بی زبانی در این شبهای تنهایی در گوشم زمزمه کن که بزرگی.. بگو که" اذان از «آن» می گوید که بزرگ.. نه! بزرگ تر است از «این» و «آن» اذان از «آن» می گوید که نه زن نه مرد نه نامرد است اما نامردی دیده از «این» و «آن» اذان از «آن» می گوید که نه «این»...
-
کشتکار
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1392 11:08
سیب ِ کال ِ عاشقی! وقتی رسیدی پا روی غرورم می گذارم دست درازی می کنم می چینمت مزمزه ات می کنم مسموم می شوم می میرم و آن دنیا به جرم ارثی ام معترف می شوم! مادرم - حوا - می گفت: « میوه ممنوعه یک وعده غذای ماست!»
-
موسوی
یکشنبه 24 شهریورماه سال 1392 20:01
-
کشتکار
شنبه 23 شهریورماه سال 1392 17:48
حسین پناهی من اگه خدا بودم یه بار دیگه تموم بنده هام رو میشمردم ببینم که یه وقت یکیشون تنها نمونده باشه ، و هوای دو نفره ها رو اونقدر به رخ تک نفره ها نمی کشیدم !
-
کشتکار
شنبه 23 شهریورماه سال 1392 17:48
ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺧﺪﺍ ﺍﺯﻡ ﺑﭙﺮﺳﻪ ﻣﺜﻼ ﭼﺮﺍ ﻓﻼﻥ ﮐﺎﺭﻭ ﮐﺮﺩﯼ؟ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ : ﺣﺘﻤﺎ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺗﻮﺵ ﺑﻮﺩﻩ؛ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻭﺍﮐﻨﺸﺶ ﭼﯿﻪ؟ :))))))))
-
سازدل
شنبه 23 شهریورماه سال 1392 10:25
امشب می میرم Bu akşam ölürüm beni kimse tutamaz کسی نمی تواند مرا بگیرد ( کسی نمی تواند مانع شود ) Sen beni tutamazsın yıldızlar tutamaz تو نمی توانی مرا بگیری ، ستاره ها نمی توانند مرا بگیرند Bir uçurum gibi düşerim gözlerinden همچون پرتگاه از چشمانت می افتم Gözlerin beni tutamaz چشمانت نمی توانند مرا بگیرند Osman...