گاوها ممکن است مقدس از آب دربیایند ولی هیچگاه یک انسان به درجه ی تقدیس نمی رسد.یک گاو مقدس دو هزار ادم مقدس را می ارزد.فاعتبرو ...
چه میشود اگر از یاد ببرم به کدام صفحه از زندگی ام رسیده ام؟چه میشود اگر بخواهم به قول همینگوی موسیقی ای باشم که نشود راجع به آن کلمه ای گفت و نتوان در موردش سکوت کرد؟
اینجا تهران – ساعت 11 شب
در تاکسی نشسته ام و صدای راننده دیگر برایم
تکراری شده... فرودکاه(ب جای گ، ک میگفت) .. فرودکاه یه نفر.. کمی بعد زد
به شیشه و گفت: پول اون یه نفر رو میدین راه بیفتیم؟ ..-من بعد از کمی فکر :
..نـــه..!
شیشه را بالا می برم که صدا به داخل تاکسی سرازیر نشود ولی
صداهای زیادی با هم مخلوط می شوند.. انگار دعوا دارند که ثابت کنند کدامِ
شان بلندتر است..!! فرودکاه یه نفر... شهریـــار(با لهجه اصل تهرانی) ..
بیا سواری دربَـــست .. اندیشه...!
-نمی دانم چرا یکهو نوستالژی یک سری
فیلم های ایرانی برایم زنده می شود.. کمی بعد یک دختر و پسر را می بینم
..از همان های اوریجیـنالِ تهرونی.. که از کنار ماشین رد می شوند.. دوشادوش
هم راهی مقصدی مشترک شاید و یا تا مسیری مشخص و بعد با یک نگاه گره خورده
از هم خداحافظی کنند..!!
-زنی کمی آنطرف تر مشغول خرید خوراکی از یک
دست فروش جوان است و .. بدون آن که آن یک نفری که راننده صدا می زد
بیاید..یک دفعه با صدای باز شدن در به دنیای عادی برمی گردم.. راننده می
آید و ب سمت فرودگاه حرکت می کنیم..
اینجا تهران است – میدان آزادی – ساعت23
بیا این صورت خیالی ات را که جا گذاشته ای
بردارُ ببر
صورت خیالی
مفارق از ماده
می خواهم چکار؟
+ سر کلاس ِ مثلا
مبانی زیبایی شناسی مشاء و اشراق و به واقع فلسفۀ اسلامی که استاد از صورت محسوس و
صورت خیالی بحث می کرد، هوار شد روی سرم، قطعۀ بالا.
عکس هم تصویر یک نوع گل است به اسم گل ِ خوابگاه! اختراع ِ خودم!
انگار روزها تمام نمی شوند
مثل آدامس بی مزه ی گوشه ی لپت کش می آیند و می چسبند به یک روز دیگر
و یک روز دیگر
دلم تنگست
مثل لباس سالهای دبستانم
مثل سالهای مأموریتهای طولانیِ پدر،
که نمیفهمیدم
وقتی میگویند کسی دورَست،
یعنی چقدر دورَست