پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

سازدل


ماگند زدیم!... با دیدن آن فیلم ها و خواندن آن کتاب ها و شعرها...

ما گند زدیم با شنیدن ستار و فرهاد و داریوش و گوگوش و ابی و فروغی...

با زندگی کردن با رویای سیندرلا و زیبای خفته... با مصدق و شاملو خواندن و پدرخوانده و دزیره و بربادرفته دیدن...

ما هر کاری که کردیم غلط کردیم!...

ده دوازده سالگی سن شعر خواندن نیست.

ده دوازده سالگی سن شنیدن آلبوم "سلام خداحافظ" از حسین پناهی نیست،

اصلا هیچ سنی سنِ شعر خواندن نیست!...

ما گند زدیم که تنها ماندیم!... ما به خودمان گند زدیم:

ما از یک طرف بی آنکه هنوز هیچ مردی را در عالم دیده باشیم

فاز شکست و شعر و تنهایی و اشک و عشق و خودکشی برداشتیم

ما دو جانبه غلط کردیم با هر چه که دیدیم، هرچه که شنیدیم و خواندیم...

باید دست آخر همه به هم می رسیدند؛ و نباید هیچ چیز بیشتر از "داستان های من و بابام" و نهایتا "هری پاتر" می خواندیم...

ما پیش از عاشق شدن شکست خوردیم! هیچ سنی سن شعر خواندن نیست.



نظرات 1 + ارسال نظر
ستاره چهارشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:38 ب.ظ

واقعا لذت بردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد