-
رضایی
پنجشنبه 26 دیماه سال 1392 20:41
شهر را دچار کردی داشتم از این شهر میرفتم صدایم کردی جا ماندم از کشتی ای که رفت و غرق شد البته .. این فقط می تواند یک قصه باشد در این شهر دود و آهن" دریا کجا بود که من بخواهم سوار کشتی شوم و .. تو صدایم کنی فقط می خواهم بگویم تو نجاتم دادی تا اسیرم کنی .. { رسول یونان }
-
رضایی
پنجشنبه 26 دیماه سال 1392 20:39
باز بوتههای علف مست کردهاند سرشان را به هم میکوبند . هروقت بوی تو نزدیک میشود داستان ما همین است .. { شمس لنگرودی }
-
رضایی
پنجشنبه 26 دیماه سال 1392 20:39
-
رضایی
پنجشنبه 26 دیماه سال 1392 20:39
یک کلمه انتظار ... به بهمن کلمات دیگر ختم می شود اگر در انتظار زنی باشی ! { ریچارد براتیگان - کوهستان آلپ }
-
موسوی
سهشنبه 24 دیماه سال 1392 17:56
آنچه به نظر صبح رسید چیزی جز شروع شبی بی پایان نبود.
-
زارع
سهشنبه 24 دیماه سال 1392 17:39
دنـیـا شـبـیـه سکـه دو رو داشـت، مـثـل مـن در آن پــــر از یـقـیـن ، پـــــرِ تـردیـد بــوده ام ! گـاهی چنان که مفـسد فـی الارض مـی شدم گـاهـی چـنـان کـه مـرجـع تـقـلـیـد بـوده ام... ! یاسر قنبرلو
-
زارع
سهشنبه 24 دیماه سال 1392 17:38
از خوشبختی الهام میگیرم لحظههای زیبا را میسرایم برای دختران از جهیزیه و برای زندانیها از عفو عمومی حرف میزنم به کودکی که پدرش از جنگ برنگشت دلداری میدهم اما سخت است دروغ گفتن سخت است .. { ملیح جودت اندای }
-
زارع
سهشنبه 24 دیماه سال 1392 17:38
کاش گوزنی بودم سر و شاخهایم در اتاق پذیراییتان آویزان بود پدرت به اینکه زل زدهام به تو افتخار میکرد و گاهی به تفنگ شکاریاش خوشحال بودم هر کجای جهان که راه بروم تو را میبینم هر موزیک عاشقانهای که گوش بدهی میشنوم کاش آن لحظه که پدرت قلبم را نشانه گرفت به درههای شعر فرار نمیکردم .. { مجید سعدآبادی }
-
زارع
سهشنبه 24 دیماه سال 1392 17:37
چیزی به رشت نماندهام میخواهم چنان با لهجهی شمالی هق هق کنم که باران چتری بر سرم بگیرد .. ::: نمیخواهم تخت جمشید باشم مردم در من عکس بگیرند میخواهم قلعه قورتان باشم در کویری گمنام دور از چشم میراث فرهنگی چند خانواده در من زندگی کنند .. { مریم اسحاقی }
-
زارع
سهشنبه 24 دیماه سال 1392 17:37
-
زارع
سهشنبه 24 دیماه سال 1392 17:36
خب، ما دیگر همدیگر را نگاه نمیکنیم از این به بعد در نامههای عاشقانه نوشتههای آبی نمیخوانیم ما از تجربههای سنگین زندگی آموختهایم : « وقتی دست کسی به عشق شما رسید ، باید آرام گریه کنید » خب تازه نیست و بحثی قدیمی است نمیشود که همیشه خوشحال بود، درست اما کاش کشتنام را انکار نمیکردی .. { بهنود فرازمند }
-
زارع
سهشنبه 24 دیماه سال 1392 17:35
ماهیها نه گریه میکنند نه قهر و نه اعتراض ! تنها که میشوند قید دریا را میزنند و تمام مسیر رودخانه را تا اولین قرار عاشقیشان برعکس شنا میکنند !
-
زارع
سهشنبه 24 دیماه سال 1392 17:35
غوّاص که نیستم به اعماق دعوتاَم میکنی. من به همین نشستنْ کنارِ ساحلِ چشمهاتْ قانعاَم!
-
سازدل
دوشنبه 23 دیماه سال 1392 21:06
برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستانهای روانی رفتم . بیرون بیمارستان غلغله بود. چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند. چند راننده مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را مورد لطف قرار میدادند!!! وارد حیاط بیمارستان که شدم، دیدیم جایی است آرام و پردرخت. بیماران روی نیمکتها نشسته بودند و با ملاقات...
-
زارع
شنبه 21 دیماه سال 1392 11:03
-
زارع
شنبه 21 دیماه سال 1392 11:03
من شب ها خیالبافی می کنم ... ، روزها روزگار رج به رج َ ش را می شکافد ...
-
زارع
شنبه 21 دیماه سال 1392 11:02
من عادت کرده ام شعرهایم را با لهجه ی مردی بنویسم که زبانِ مادری اش را فراموش کرده و ماه هاست با لحنِ تبدارِ آغوشش برایم سپید می گوید .. با منطقِ مردی که از موهایم فلسفه می بافد .. حتم دارم یکی از همین روزها نفس هایش را چاپ خواهم کرد !!
-
زارع
شنبه 21 دیماه سال 1392 11:01
آهـای زمستان حـواست جمـع باشد .. که دور تـو و شاعـرانه هـا خـط خواهــــــم کـشید … اگر بـا آمــدنت..او حـتی یک سرفه کنـد !!!
-
زارع
شنبه 21 دیماه سال 1392 11:01
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯿﺮﯾﺨﺘﻢ، ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪﻡ، ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻞ ﻣﺸﺮﻭﺑﺎﺕ ﺍﻟﮑﻠﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ: ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﺪﯼ ﻣﯿﻔﺘﺪ، ﻣﯿﻨﻮﺷﯽ ﺗﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﯽ ... ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺧﻮﺑﯽ ﻣﯿﻔﺘﺪ، ﻣﯿﻨﻮﺷﯽ ﺗﺎ ﺟﺸﻦ ﺑﮕﯿﺮﯼ ... ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩﻩ، ﻣﯿﻨﻮﺷﯽ ﺗﺎ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﯿﻔﺘﺪ! " ﭼﺎﺭﻟﺰ ﺑﻮﮐﻮﻓﺴﮑﯽ "
-
زارع
شنبه 21 دیماه سال 1392 11:00
عشق نه زیبایی میخواد نه ماشین و نه هیچ چیز دیگه ای ...! فقط و فقط دو تا آدم میخواد ... تاکید میکنم.... آدم
-
زارع
شنبه 21 دیماه سال 1392 11:00
احساس می کنم کمی بی تفاوتی بد نیست حس می کنم که انگار نامم کمی کج است و نام خانوادگی ام نیز از این هوای سربی خسته است. امضای تازه ی من دیگر امضای روزهای دبستان نیست ای کاش آن نام را دوباره پیدا کنم ای کاش آن کوچه را دوباره ببینم آنجا که ناگهان یک روز نام کوچکم از دستم افتاد و لابه لای خاطره ها گم شد .. " قیصر...
-
سازدل
شنبه 21 دیماه سال 1392 10:22
-
سازدل
یکشنبه 15 دیماه سال 1392 20:06
عجب روزگاریست به خیانت ها میگویند دوست اجتماعی هرگــاه دیدی خـــــداوند با وجود گنــاهان ، پیوسته به تــــو نعمت می دهد، . به هوش باش که آن ها برای تــــو ، نوعی غافلگیری و مــرگ ناگهانی است. "شاه مردان (ع)"
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 دیماه سال 1392 12:40
مادرم میگوید: آن سالها هر وقت آب میخواستی میگفتی: ماه ! هر وقت ماه میخواستی میگفتی: آب ! آب استعاره ی نخستینِ خوابهای من بود، و ماه که هنوز هم گاهی کلماتِ عجیبی از اندوهِ آدمی را به یادم میآورد. حالا این سالها فقط پیر، فقط خسته، فقط بیخواب، فقط لحنِ آرام آموزگاری را به یاد میآورم که دارد از بلندگوی دبستانِ سعدی آوازم...
-
موسوی
شنبه 14 دیماه سال 1392 12:39
-
موسوی
شنبه 14 دیماه سال 1392 12:39
مارکز. مارکز. مارکز. مارکز. مارکز. گابریل گارسیا مارکز. دوست دارم بنشینم و تا چند روز فقط بنویسم: مارکز. کسی که جهان بی او چراغی خاموش است. داستان، رمان، مقاله و یادداشتی از او نبوده که بخوانم و درست بعد از خواندنش میل به دوبارهخوانیاش نداشته باشم. هر وقت که اوضاعِ روحی خوبی نداشتهام، هر وقت اوضاعِ جسمی خوبی...
-
موسوی
شنبه 14 دیماه سال 1392 12:37
معلم پای تخته داد میزد صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود ولی آخر کلاسیها، لواشک بین خود تقسیم می کردند وان یکی در گوشه ای دیگر «جوانان» را ورق می زد برای آنکه بی خود های و هو می کرد و با آن شور بی پایان، تساوی های جبری رانشان می داد خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک غمگین بود تساوی...
-
موسوی
شنبه 14 دیماه سال 1392 12:37
تداعی نشو اینقدر در این همه خیابان در این همه آدم... عباس حسیننژاد
-
موسوی
شنبه 14 دیماه سال 1392 12:37
لای درزِ سنگفرشِ باغچهی بیباغبانِ حیاط، گُل درآمده عاشق این جمله ام: خدا را چه دیدی شاید...
-
موسوی
شنبه 14 دیماه سال 1392 12:36
زن ِ تنها شاید کم باشد امّا مرد ِ تنها ناقص است . کم ، کم است امّا کامل است ولی ناقص هر چقدر هم زیاد باشد باز ناقص است . برای همین است که زن به مرد اشتیاق دارد اما مرد به زن احتیاج . اشتیاق ِ زن برای تسرّی ِ این کمال و احتیاج ِ مرد به تکمیل این نقص .