پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

پیام نور زشت... زیبایی آفرید!

غمگین مباش"درست درلحظه آخر،دراوج توکل ودرنهایت تاریکی"نوری نمایان میشود"معجزه ای رخ میدهد"خدایـــی از راه میــرسد...

زارع...بمانند استاد هادی نژاد

من از زبان خودم


خاصیت
احساس هایی که بی اجازه وارد حریم شخصی رویاهایت می­شوند، اینگونه است که
روزها را میتوانی به هر بهانه ­ای خودت را مشغول کنی تا به" او" فکرنکنی، اما شب ها که میخواهی بخوابی، هرچقدر هم که خسته باشی، بدون تعارف می آید و یقه ات را می­گیرد و محکم می کوبانَدَت به دیوار! رابطه ی آدم ها، یخچال و ماشین لباسشویی نیست که گارانتی داشته باشد. هیچ وقت نشده است که یکباره با آدم های اطرافم قطع رابطه کنم ، یا یکهویی خودم را از زندگی­ِشان بکشم بیرون! همیشه  آرام آرام خودم را محو
می کنم از رابطه ها ، طوری که هیچ کس متوجه قطع شدن این رابطه نمی شود. ناگهان بعداز چند ماه تازه یادشان می افتد و بعد می پرسند؛ « کجایی ؟ کلا نیستی ؟!» ، اینطور وقتها معمولا سکوت می کنم ، معتقدم بدون مکالمه و حرف زدن ، رابطه ها به جان کَندن می افتند ، این را اغلب هیچ کدام از اطرافیانم نمی دانند .آنها حتی این را هم  نمی دانند که من  خودم را حذف کرده ام ، خودم رابطه را با اراده ی  خودم، تمام کرده ام. نه اینکه آنها نخواهند، اما باز نمی فهمند! بعد دیدم که هر کدام از این‌ بریدن ­ها ونخواستن ­ها درد داشته برایم خیلی زیاد، که هر دفعه حواسم بوده که احتمال پَرسه‌هاو شوخی‌ها، حرف‌ها و لحظه‌های یک دوستی خوب را از دست می‌دهم. ‌دیده‌ام که بلدم دوستی را، دست‌هام آن‌قدر پُر هست که او از دوستی با من پشیمان نشود، با این همه  دست و دلم می‌لرزیده و حواسم هم بوده که این منم که دارم او را ناامید می‌کنم، ذره ذره دورَش می‌کنم، اما می‌دیدم این من نیستم که دریغ کردن را آغاز کرده‌ام،خودش بوده با رفتارهایش و با رعایت نکردن حریم هایش!خُب من روی دلواپسی­ های ِ پنهانی­ ام حساسم ، تعصب دارم ، هر شب خوابشان را می بینم،مثل یک مرد، محکم ایستاده ام پای نخواستن عطرهای سردرگم! می­گویند انسان بودن کار سختی است اما من میگویم دختر پاک بودن کار سخت تری است وقتی تَهِ دلت حسابِ یک عالمه نگاهِ پاک نشده داری

نظرات 1 + ارسال نظر
سازدل یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:18 ب.ظ

اخ
اخ..
نباید میگفتی- دردم امد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد